قطط
لغت نامه دهخدا
قطط. [ ق َ طَ ] ( ع ص ) شَعرقطط؛ موی کوتاه سخت مرغول ، یا عام است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): رجل قططالشعر؛ مرد مرغول و برپیچان موی. ( منتهی الارب ). ج ، قططون. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || موی زنگی. ( اقرب الموارد ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
(به کسر قاف) حصه و نصیب. . و آن به فتح قاف مصدر است به معنی قطع و به کسر قاف اسم است به معنی شیء مقطوع و مفروز. به صحیفه و مکتوب نیز قطّ گویند که آن قطعهای از کاغذ است بحصّه و نصیب قطّ گویند که مفروز و معین است. و آن در آیه به کسر قاف است به معنی حصّه و نصیب یعنی گفتند: پروردگارا بهره ما را از عذاب زودتر از روز قیامت برسان. این مسخره ای است از آنها نسبت به وعده عذاب لذا در مابعد آن آمده «اٌصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ...» این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
(به کسر قاف) حصه و نصیب. . و آن به فتح قاف مصدر است به معنی قطع و به کسر قاف اسم است به معنی شیء مقطوع و مفروز. به صحیفه و مکتوب نیز قطّ گویند که آن قطعهای از کاغذ است بحصّه و نصیب قطّ گویند که مفروز و معین است. و آن در آیه به کسر قاف است به معنی حصّه و نصیب یعنی گفتند: پروردگارا بهره ما را از عذاب زودتر از روز قیامت برسان. این مسخره ای است از آنها نسبت به وعده عذاب لذا در مابعد آن آمده «اٌصْبِرْ عَلی ما یَقُولُونَ...» این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
wikialkb: ریشه_قطط
پیشنهاد کاربران
ج قطّه، گربه ها