قطری بن فجاءه

پیشنهاد کاربران

قَطَری بن فُجائهٔ مازِنی ( عربی: قَطَری بن الفُجاءة; درگذشت در حدود ۶۹۸–۶۹۹ م ) از رهبران خوارج و یک شاعر بود. او متولد الخوایر بود و بیش از ده سال رهبری فرقه ازارقه را پس از نجد بن امیر عهده دار بود. او رهبری قیامی علیه بنی امیه را برای بیش از ۲۰ سال برعهده داشت. او نخستین خوارجی بود که سکه ای به نامش ضرب شده که مورخ به ۶۸۸ یا ۶۸۹ است. این سکه از نوع عرب - ساسانی است و به پهلوی عبارت «'عبدالله قطری، فرمانده فاتح، که افزایش سلطنتی شکوه را موجب است» بر آن حک شده.
...
[مشاهده متن کامل]

در جریان فتنه دوم، یکی از فرماندهان مشهور خوارج به نام قطری بن فجاه، که محبوب ترین، تحسین برانگیزترین و قدرتمندترین رهبر خوارج بود، ازارقه را که یکی از فرقه های فرعی از خوارج بود، رهبری می کرد. او لقب امیرالمؤمنین را داشت و بیش از ۱۰ سال بر جریان رادیکال ازارقه حکومت کرد. او در الخویر قطر به دنیا آمد و همچنین اولین سکه های شناخته شده خوارج را ضرب کرد که قدیمی ترین آنها به سال ۶۸۸ یا ۶۸۹ بازمی گردد. خلافت اموی از اواخر قرن هفتم، تغییرات سیاسی و مذهبی زیادی را در غرب آسیا به وجود آورد. در نتیجه در پایان قرن هفتم قیام های زیادی علیه امویان به ویژه در قطر و بحرین رخ داد. ابن فجاه بیش از بیست سال قیام علیه خلفای اموی را رهبری کرد. در سال ۷۵۰، نارضایتی در خلافت به دلیل رفتار با شهروندان غیر عرب در امپراتوری بنی امیه به حد بحرانی رسیده بود. انقلاب عباسیان منجر به سرنگونی خلافت اموی و آغاز دوره عباسیان شد.
در دوران خلافت عبدالملک اموی، قطری ابن الفجاه رئیس خوارج از ترس حجاج بن یوسف والی عراق به طبرستان گریخت و به حاکم طبرستان، اسپهبد فرخان پناه آورد. اسپهبد فرخان که در گیلان و طبرستان حکومت می کرد همان است که شهری برپا کرد و به نام فرزند کوچکش سارویه آن را ساری نامید که در شمال ایران قرار دارد. اسپهبد فرخان فرمان داده بود که کسی به قطران که در پناه اسپهبد در دماوند اقامت کرده بود، آزار نرساند و نیازمندی های او را برآورده سازند. ولی چون فصل سرما و زمستان سپری شد قطری حق نمک به جای نیاورد و رسولی نزد اسپهبد فرخان فرستاد و پیام داد که باید به دین و آیین ما در آیی و گرنه برای جنگ آماده باش. پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادی ها و روستاهای اطراف دارای قدرت بسیاری شد. حجاج بن یوسف چون از قدرت یافتن قطری آگاه شد سفیان کلبی را با لشکر بزرگی به دفع قطری و خوارج فرستاد. سفیان کلبی چون به ری رسید، اسپهبد در نامه ای که توسط رسولی برای او فرستاد به او پیشنهاد کرد که اگر قصد طبرستان نکند، او آماده است در جنگ با قطری او را یاری کند که این پیشنهاد مورد پذیرش سفیان کلبی قرار گرفت. قطری چون از جریان آگاه شد بی درنگ از دماوند به سمنان عقب نشست. ولی اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحویل سفیان کلبی داد. سفیان نیز آن را همراه با همه ی غنایم بدون آن که نامی از رشادت و دلیری اسپهبد بیاورد به نام خود برای حجاج بن یوسف در کوفه فرستاد. حجاج بن یوسف که از این پیروزی بسیار خوش حال شده بود چندی بعد که شنید این کار در واقع به دست اسپهبد انجام گرفته است از سفیان کلبی به خشم آمد و رسولی با یک خروار زر و یک خروار خاک به ری فرستاد و فرمان داد رسیدگی کنند که اگر این پیروزی بدون کمک اسپهبد از دست سفیان کلبی بر آمده است این زر را به سپاس از این خدمت به سفیان بدهند ولی اگر این کار به دست اسپهبد پایان گرفته است این زر را به اسپهبد بدهند و آن خاک را در وسط بازار شهر بر سر سفیان بریزند. و چون رسول بیامد و حقیقت آشکار شد، در اجرای فرمان حجاج زر به اسپهبد دادند و سفیان در وسط بازار خاک بر سر شد و از آن تاریخ است که عبارت خاک بر سر به صورت اصطلاح درآمده است.

قطری بن فجاءه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قطری_بن_فجاءه

بپرس