قطام
لغت نامه دهخدا
قطام. [ ق َم ِ ] ( اِخ ) نام زنی است ، و مبنی بر کسر است نزد اهل حجاز و معرب غیرمنصرف نزد اهل نجد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). عوام او را قُطّامه میگویند. در منتهی الاَّمال آرد: چون عبدالرحمان بن ملجم به قصد قتل علی ( ع ) به کوفه آمد در محله بنی کنده که مرکز قاعدین خوارج بود فرودشد و قطام بنت اخضر تیمیة را در اینجا ملاقات کرد. قطام سخت نیکوروی و مشکین موی بود و پدر و برادرش را که از خوارج بودند در جنگ نهروان امیرالمؤمنین علی علیه السلام کشته بود، و ازاینرو او را با علی دشمنی بی نهایت بود. ابن ملجم شیفته روی او شد و اورا خواستگاری کرد. قطام گفت چه مَهر من خواهی کرد؟ گفت هرچه بگوئی ، قطام گفت صداق من سه هزار درهم و کنیزکی و غلامی و کشتن علی بن ابی طالب است. ابن ملجم گفت تمام آنچه گفتی ممکن است جز قتل علی که چگونه ازبرای من میسر شود، و چون سرانجام قطام را موافق مذهب خود دید گفت من برای همین منظور به این شهر آمده ام ، و قطام جمعی از قبیله خود را با وی همراه کرد. ( از منتهی الاَّمال قمی چ خورشید 1331 هَ. ق. ج 1 ص 124، 125 ).
قطام. [ ق َ ] ( اِخ ) ( ابن ام... ) مَلِکی بود از ملوک کنده. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید