قطار

/qatAr/

مترادف قطار: راسته، رده، ردیف، صف، ترن

برابر پارسی: ردیف، رده، آهن نورد، پشت سر هم

معنی انگلیسی:
aboard, railroad, train, row, file

لغت نامه دهخدا

قطار. [ ق ِ ] ( ع اِ ) یک رسته شتر. ( منتهی الارب ). القطار من الابل ، قطعة علی نسق واحد. ج ، قُطُر، قُطُرات. تقول : رأیت قطاراً من الابل و قُطُراً. ( اقرب الموارد ).شتران قطارشده و بر یک نسق رونده ، و در اصطلاحات الشعرا ده شتر فراهم آمده. ( آنندراج ). || و حالااطلاق آن بر جمعی از هر چیز کنند، و با لفظ بودن و کشیدن و بستن استعمال نمایند. ( آنندراج ) :
از گوزنان هست بر هامون گروه اندر گروه
وز کلنگان هست بر گردون قطار اندر قطار.
امیرمعزی ( از آنندراج ).
نبوده ست در کوچه لاله زار
شقایق بدین رنگ هرگز قطار.
ملا طغرا ( در تعریف نی ، از آنندراج ).
کاردلم به کودک شوخی فتاده است
کو همچو بیضه میشکند صد قطار دل.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
به تار موی ببندد هزار زیبا را
چو گل فروش که گل را قطار می بندد.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
ز شرزه شیران افکنده شد سپاه سپاه
ز زنده پیلان آورده شد قطارقطار.
؟( از آنندراج ).
|| مجموعه اطاقهایی که با لوکوموتیو پشت سر هم روی خطّ آهن حرکت کند. ترن . ( از فرهنگ فارسی معین ). || ج ِ قطرة. ( منتهی الارب ).

قطار. [ ق ُ ] ( ع اِ ) باران بزرگ قطره. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قطار. [ ق َطْ طا / ق ُطْ طا ] ( اِخ ) نام آبی است معروف در عرب ، و گویا در نجد باشد. ( معجم البلدان ).

قطار. [ ق ِ ]( اِخ ) موضعی است میان واسط و بصره. ( منتهی الارب ).

قطار. [ ق ِ ] ( اِخ ) شهری است میان شیراز و کرمان. ( منتهی الارب ).

قطار. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 49000 گزی جنوب خاوری مراغه و 16000 گزی شمال خاوری راه ارابه رو میاندوآب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنه آن 408 تن میباشد. آب آن از قوری چای و محصول آن غلات ، چغندر، کشمش ، بادام ، زردآلو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

قطار. [ ق َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان آجرلو ااز بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 56000 گزی جنوب خاوری مراغه و 24500گزی خاوری شوسه شاهین دژ به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنه آن 125 تن میباشد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

ردیف، چندحیوان بارکش که پشت سرهم ردیفشان کنند، چرخهایااطاقهای راه آهن که پشت سرهم حرکت میکنند
( اسم ) ۱ - چند ستور که از پی هم بروند ( مانند شترانی که پشت سر هم و بر یک نسق روند ) ۲ - جمعی از هر چیز : مردم اردو پراکنده شدند . نسائ و صبیان با اموال و اسباب اسیرو و تاراج شده هر قطاری بدست تاتاری در آمد . ۳ - صف ردیف : رو تو بقطار خویش ازیراک من با تو شتر نه در قطارم . یا درقطار . در ردیف . یا یک قطار . یک ردیف . ۴ - مجموعه اطاقهایی که با لوکوموتیو پشت سر هم روی خط آهن حرکت کند ترن . توضیح باین معنی در عربی قاطره گویند . ۵ - یکی از گوشه های دستگاه شور .
دهی از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در ۴٠٠٠٠ گزی شمال خاوری کرمان و ۳٠٠٠ گزی شمال راه مالرو شهداد - کرمان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است .

فرهنگ معین

(قَ ) [ ع . ] (اِ. )۱ - یک رشته شتر. ۲ - در فارسی نام وسیلة مسافربری ، ترن . ۳ - صف ، ردیف .

فرهنگ عمید

= قَطر
۱. وسیله ای نقلیه، مرکب از چند واگن که بر روی خط آهن قرار دارد و به وسیلۀ لکوموتیو حرکت می کند، تِرَن.
۲. چند حیوان بارکش که آن ها را پشت سر هم ردیف کنند.
۳. ردیف.
۴. (موسیقی ) گوشه ای در بیات تُرک.

واژه نامه بختیاریکا

( قَطار ) ( عر ) ؛ حمایل فشنگ که بر بدن پیچیده باشد؛ کیس کمر؛ ردیف

دانشنامه عمومی

قطار یا ترَن ( در فرانسوی: train ) گونه ای از ترابری ریلی است که از وسایل نقلیهٔ به هم پیوسته ای ساخته شده که برای جابه جایی بار یا مسافران روی ریل راه آهن حرکت می کند. [ ۲]
نیروی محرکه قطار توسط یک لوکوموتیو یا موتورهای جداگانه موجود در هر واگن خودکششی چندگانه تأمین می شود. اغلب از اصطلاح «موتور» به عنوان جایگزینی برای لوکوموتیو استفاده می شود. اگرچه در گذشته پیشرانه بخار، پیشرانه غالب بود، امروزه متداول ترین نوع لوکوموتیوها، انواع دیزلی و الکتریکی هستند. انرژی مورد نیاز در لوکوموتیوهای الکتریکی از طریق سیم های سقفی یا ریل های اضافی تأمین می شود. قطارها همچنین می توانند توسط اسب ها جابجا شوند، توسط موتور یا کابل یا وینچ سیمی کشیده شوند، با استفاده از نیروی جاذبه در سراشیبی حرکت کنند یا توسط نیروهای پنوماتیکی، توربین های گازی یا باتری های الکتریکی به حرکت درآورده شوند.
مسیر قطار معمولاً از دو ریل پیوسته با فاصله ثابت از هم تشکیل شده است که ممکن است با ریل های اضافی مانند ریل های برق رسان ( "ریل سوم" ) و ریل های چرخ شانه ای تکمیل شود. گاهی از مونوریل و مَگ لِو نیز استفاده می شود. [ ۳]
قطارهای مسافربری دارای واگن های مسافربر بوده و اغلب بسیار طولانی و سریع هستند. در اواخر قرن بیستم سیستم های ریلی پرسرعت به سرعت شروع به رشد کردند و این موضوع همچنان یک موضوع اصلی برای توسعه بیشتر است. گاهی برای اشاره به سیستم های تراموای مدرن از اصطلاح «ریل سبک» استفاده می شود، اما ممکن است این اصطلاح به معنای یک فرم متوسط بین تراموا و قطار نیز باشد، شبیه به سیستم حمل و نقل سریع ریلی سنگین.
در قطارهای باری برای حمل کالا یا مواد از واگن های باری استفاده می شود. امکان حمل مسافر و بار در یک قطار با استفاده از ترکیب مختلط نیز امکان پذیر است.
ماشین آلات ریلی و واگن هایی که برای نگهداری و تعمیر ریل ها استفاده می شوند، «تجهیزات نگهداری از راه» نامیده می شوند. به همین ترتیب، ممکن است از قطارهای اختصاصی برای ارائه خدمات پشتیبانی به ایستگاه های موجود در امتداد خط قطار، مانند جمع آوری زباله آنها یا جمع آوری درآمد استفاده شود.
آغاز به کار قطارها به سدهٔ ۱۵۰۰ میلادی بازمی گردد نخست ریل قطار از جنس چوب ساخته و واگن ها توسط اسبان پر قدرت کشیده می شد. قطار بخار در اوایل سده ۱۸۰۰ اختراع گردید قطارها وسایل ترابری مفیدی هستند زیرا بارهای سنگین را به راحتی روی ریل می کشند.
عکس قطارعکس قطارعکس قطارعکس قطارعکس قطارعکس قطار

قطار (استان غلیزان). قطار ( به عربی: القطار ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان غلیزان واقع شده است. [ ۱]
عکس قطار (استان غلیزان)عکس قطار (استان غلیزان)

قطار (باروق). قطار یک روستا در ایران است که در دهستان نادرگلی شهرستان باروق واقع شده است. [ ۱] قطار ۸۱۸ نفر جمعیت دارد.
عکس قطار (باروق)

قطار (فیلم ۱۹۷۰). قطار ( انگلیسی: The Train ) فیلمی هندی در سبک مهیج است که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد.
عکس قطار (فیلم ۱۹۷۰)

قطار (فیلم ۲۰۰۷). قطار ( انگلیسی: The Train ) فیلمی است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به عمران هاشمی اشاره کرد.
عکس قطار (فیلم ۲۰۰۷)

قطار (فیلم ۲۰۰۸). قطار ( به انگلیسی: Train ) نام یک فیلم ترسناک آمریکایی به کارگردانی گیدئون راف محصول سال ۲۰۰۸ میلادی است. [ ۱]
عکس قطار (فیلم ۲۰۰۸)

قطار (فیلم ۲۰۱۱). «قطار» ( انگلیسی: The Train ( 2011 film ) ) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد.
عکس قطار (فیلم ۲۰۱۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:راه آهن

جدول کلمات

ترن

مترادف ها

train (اسم)
دم، قطار

row (اسم)
صف، خط، سطر، رده، ریسه، ردیف، قطار، قیل و قال، راسته، رج، ردیف چند خانه

string (اسم)
عقد، سیم، زه، رشته، ریسمان، سلسله، نخ، ردیف، قطار، دراز

rank (اسم)
صف، ترتیب، نظم، پایه، رشته، مقام، سلسله، شکل، ردیف، رتبه، شان، قطار

file (اسم)
صف، صورت، خط، پرونده، فهرست، ضبط، سوهان، اهن سای، دسته کاغذ های مرتب، قطار

tandem (اسم)
جفت، قطار، دوپشته، دو اسبه، درشکه یا دوچرخه دو نفری

فارسی به عربی

خیط , رتبة , قطار

پیشنهاد کاربران

قطار = آهن نورد
مترو = ماردیس ، زیرّو ( zirrow ) دستگاهی که از زیر زمین می رود.
قطار در مناطق زاکرس نشین به نوار مانندی می گویند که فشنگ را در ان جاسازی می کنند وبه کمر می بندند
نه مه نه شنگ د قطار تیر د تفنگم/
دس شل و چش کور وو تیر که وه نم/
ترجمه
نه فشنگ در قطارم مانده است ونه تیر در تفنگم دستم شل وچشمم کور شود برای تیری که ( ناشیانه ) انداختم
ماردیس✅
همان گونه که به ریل راه آهن گفتیم و بسیار درست و به جا هست و واژه ی ماردیس رو بسیاری به جای قطار برای جنبش و جابجایی مارگونه ی قطار پیشنهاد دادند به گمان من زیباترین و رساترین و نشیناترین واژه به جای قطار در هماهنگی با راه آهن به جای ریل " مار آهن" به جای قطار است
ماردیس
برازنده ترین جایگزین پارسی برای قطار ؛ بدون تردید واژه نامدار ( ماردیس ) می باشد.
نکته : این واژه را اساتید زبان فارسی ایران پذیرفته اند.
بهترین و پسندیده ترین نام و واژه بیگانه ی ' قطار ' بی گمان "" آهن پیما "" می باشد
اگرچه آهن پیما را ماردیس هم می توان نامید زیرا آهن پیماها همانند مارها راه را می پیمایند و شاید هم از روی مارها بوده که آهن پیماها به دست فن آوران بازآفرینی شده و ریخت گرفته
قَطار
بَرَن ( بَر - اَن ) = افزاری که می بَرَد یا می بَراند
بَر : بُنواژ از بُردَن
- اَن : پسوند نام اَبزارساز مانند :
سوزَن : اَبزاری که می سوزاند،
تاوَن : ابزاری که می تاواند ( داغ می کند ، برشته می کند ) ، دَرزَن : ابزاری که می دوزَد یا می دوزاند
واژه ترابر به جای قطار چون ترابر به ترن انگلیسی هم نزدیکه ترابر یعنی جابه جا کننده ترابری یعنی جابه جایی و یه واژه پارسیه
با درود
جایگزین برای واژۀ قطار/ترن پیشنهادم واژۀ ترابرِ آهنی است.
واژه قطار
معادل ابجد 310
تعداد حروف 4
تلفظ qetār
نقش دستوری اسم
ترکیب [عربی، جمعِ قَطر] [قدیمی]
مختصات ( قَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی qatAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
این واژه صد درصد عربی است. 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
قطار همیشه در گذر است می شود گفت گذار
جواب به همه دوستانی که میگند واج های ق، ط و. . . در فارسی وجود نداره. . . .
در خط پارسی از حروفی مانند ق، ط، ذ و. . . برای نوشتن کلمات پارسی استفاده نمیکنند و درسته اما باید دانست که این دات صد در صد نبوده و همه جا و در همه کلمات رعایت نشده و اینکه بگیم هر کلمه ای با ق، ث، ذ ، ط ، ظ و. . . نوشته بشه پارسی نیست کاملا نادرست
...
[مشاهده متن کامل]

به چند شوند:
نخست اینکه ممکن است واژه مورد نظر از پارسی به زبان دیگر مانند عربی یا ترکی و . . . رفته باشد و دوباره با دگرگونی در املاء یا تلفظ یا بدون تغییر به این زبان برگشته باشد مانند کلمات: جُند، جوز، ازل، دین، بغداد، قیثاره، عشق، قبا و هزاران هزار واژه دیگر
دوم انکه همانگونه که پیشتر گفتم این دات که حرف های ق، ح، ع، ق، ط و. . . برای نوشتن واژگان پارسی استفاده نمیشونده همه جا رعایت نشده است مانند کیومرث، عروس، پذیرفتن، گذشتن و. . .
و یک نکته مهم اینکه زبان پارسی و ترکی و. . . به شوند های گوناگون بسیار با هم مبادله واژگان انجام دادند و اگر اصلاح های اتاترک نبود امروزه تاثیر زبان پارسی بر ترکی استانبولی بسیار آشکار تر بود و پیش از اصلاح های اوبه گفته برخی از استادان زبان ترکی در ترکیه بیشتر از۵۰ هزار واژه پارسی در ترکی وجود داشت البته تاثیر زبان پارسی بر ساختار ترکی هنوز هم نمایان هست مانند تاثیری که بر ساخت جملات شرطی در ترکی استانبولی گذاشته و باقی مانده، همچنین زبان پارسی بردیگر زبان های خانواده ترکی مانند ازبکی و آذری هم تاثیر فراوان گذاشته است
ولی زبان ترکی هم برپارسی تاثیر گذاشته و این تاثیر پذیری و تاثیر گذاری دوسویه بوده اشکالی هم نداره و از طبیعت های هر زبانی هست، اما اینکه بیایم به زور ریشه یک کلمه که پارسی یا ترکی نبوده به این زبان نسبت دهیم تنها میتواند نشان دهنده این باشد که تا چه حد خشکمغز و به دور از اندیشه هستیم

پیشنهاد من واژه ی گُذار است
بجای قطار بگوییم گُذار
ویتار
تدلاختا
کاربرانی مثل عذرا و . . . که تا چیزی میشه میگن ق مخصوص ترکیه و در فارسی نیست در فارسی حرف ق نیست ولی حرف غ هست که بسیار نزدیک به این خوانده میشه واژه هایی مانند سیمرغ و . . . که بسیاری از واژگان به اشتباه
...
[مشاهده متن کامل]
با ق نوشته میشوند یا معرب شده اند، در ضمن اگر به خود نگاهی کنید و بررسی ای داشته باشید میبینید که در زبان نیاترکی بسیاری از حروف وجود نداشتند مانند همین - ط - ، پس چه طور قطار ترکی میشه؟به شما که میرسه این ها رو به ترفندهای ابکی مسئله رو حل میکنید، منتها مشکل شما و زبان ترکی اینه که یه نوشته درست و درمون از زبان ترکی تا پیش از اتاترک وجود نداره و همه اثار به جامانده از زبان ترکی پیش از اتاترک روی هم رفته به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد که تمام انها هم بدون سال نگارش و نگارنده هستند و تنها در این صدسال اخیر سر دراوردند و دارای ابهام در اصالت هستند و کار به جایی رسیده که نوشته مغولی اورخون رو به ترکها چسباندید، و به خاط همین کمبود اثر به هر جا بتوانید چنگ میندازید

دوستان انقدر سخت نگیرید و نسبت به یک زبان خاص تعصب نداشته باشید. همین زبانهای زنده دنیا از زمانهای قدیم تا حالا همشون انقدر پیچ و تاب خوردن و انقدر آدمها روی زمین جابجا شدند و با آشنایی با اقوام مختلف،
...
[مشاهده متن کامل]
زبانهای مختلف دچار تغییر شدند که الان این زبانها رسیدند به ما. از الان به بعد هم دنیا و طبیعت کار خودش رو خواهد کرد. اگر الان بخوابی ۵۰۰ سال دیگه از خواب پاشی دیگه این زبان فارسی به این صورت نخواهد بود همونطور که ادبیات مردم گذشته با الان فرق داشت. ضمن اینکه این تغییرات روزبروز بیشترم میشه بخاطر شبکه های اجتماعی و سرعت ارتباط آدمها نسبت به گذشته. پس مقاومت بی فایده هست. از زبان ما هم واژه هایی به زبانهای دیگه منتقل میشه و این یک تغییر و تبادله که خواه ناخواه رخ میده. انسانهای سرزمین های دیگه هم آدمند و هممون مسافریم و این تغییرات طبیعت این دنیاست. نسبت به زبان، نژاد، سرزمین، قومیت و هر آنچه به انتخاب خودمان نبوده تعصب نداشته باشیم. فقط دوست بداریم و عاشق باشیم اما با رهایی. خط قرمز های ما باید اون چیزهایی باشه که به انتخاب خود ماست مثل: مرام، معرفت، خوش قلبی، رفتار خوب و. . . .

واقعا ادم تعجب می کند بعضی از دوستان از خود و بدون رفرنس میخواهند خواستگاه و ریشه کلمات را تغییر دهند. کلمه قطار کلمه ای ترکی و در این خصوص منابع متعددی وجود دارد همچنین کلمه مذکور به معنی چیزی به ترتیب
...
[مشاهده متن کامل]
و پشبت سر هم است مثل قطار فشنگ، یا ایستادن به صورت صفی پشت سر هم این کلمه در زبان ترکی بیش از 5 معنی دارد که کامل از یک ریشه و پیوسته می باشد. همچنین در دیوان کاشغری هم هست. کلمه قاطر ترکی و شاید هم مغولی باشد و تغییر یافته کلمه قطیر ترکی است. در مغولی، ژاپونی و کره ای نیز وجود دارد و بسیار کلمه قدیمی می باشد. بسیار کلمات در زبان فارسی ترکی هستند مثل اتاق، قاشق، چانگال؛ آقا، خانم، قالی، چتر، چاقو، منقل، قاب، اجاق و بگیر برو جلو، چجوریه که یک ترکی از قدیم تا الان همینه تغییر نکرده ولی زبان پارت ها رو به پارسی، پرس ها رو به پارسی ، پارسی میانه، پارسی باستان، و غیره ارتباط میدین. پس چرا بین این ها و زبان هندی که قاعدتا باید بین فارسی و آن ارتباط وجود داشته باشد ارتباط بسیار کمی وجود دارد. بنظر می رسد زبان پارت ها و پهلوی ارتباط چندانی با فارسی ندارد و بیشتر به ترکی نزدیک است. در ضمن هیچ رفرنس درست و درمانی وجود ندارد. و بعضی دوستانمان بزور می خواهند مثلا بگویند قط یعنی غد و قط و یعنی اتاق بیار. برادر ایرادی ندارد منتها شما باید رفرنس داشته باشید. من جایی دیدم کلمه افتابه را نوشته بود شامل آب تابه می باشد که شده افتابه. عزیز دل کلمه افتابه کلمه روسی می باشد و هنوز هم در حال استفاده در کشور مذکور است. در ضمن کلمه تابه از کلمه تاوا تابا مشتق شده و فارسی نیست. یا کلمه ترکی ترمز را نوشته بودند روسی که به منابع روسی مراجعه کردم دیدم نوشته شده ریشه کلمه ترکی و از تور ترکی به معنی توقف و ایستادن مشتق شده است. هر کسی که به چیز ی اشاره می کند باید دقیق رفرنس بدهد خواه ترکی خواه فارسی. گفتن عباراتی مثل پارسی باستان یا میانه به معنی رفرنس نیست. در ضمن اصل هر کتابی ملاک می باشد. بسیاری از افراد تعمدا نسخی از کلمات منتشر کرده اند که در رفرنس اصلی نیست. سول اصلی این است که اگر این کلمات در پارسی میانه یا اوستا وجود دارند چرا به کل در هزار سال این همه تغییر کرده اند. چرا کتاب محمود کاشغری هنوز پس از 1500 سال یک کلمه تلفظش تغییر نکرده است. این این تاریخ سازی برای زبان فارسی نیست. یا اینکه چگونه میشوند پارت ها و پرس ها زبانشان یکی باشد و چگونه قرابت فامیلی دارند یک نفر اینها را توضیح دهد. ممنون

در پاسخ به دوستِ گرامی، آقایِ بزرگمهر.
ترابر را به نظر می آید برای "transporter" بکار می برند؛ همانطور که ترابری را برای"transportation".
آهن پیما
تَرابَر
بر بنیاد آنچه پارسی نویسان و پارسی پژوهان ارژمند در بالا نوشته و روشنگری کرده اند، واژه ی �ترابر� را بجای �ترن� و �قطار� پیشنهاد می کنم. نمی دانم چرا در برخی واژه نامه ها، این واژه را تنها به آرشِ جابجایی از راه هوا ( هواپیما ) آورده اند. بگمانم می توان آن را به آرشی دربرگیرنده ی هرگونه جابجایی زمینی و هوایی و زیرزمینی و دریاییِ رهسپاران و کالاها بکار برد.
...
[مشاهده متن کامل]

هر واژه ای را برای دانستنش باید رجوع به تاریخ واژه کرد و اگر ممکن نبود باید ریشه یابی و مصدر آن را پیدا کرد و فهمید از کدام زبان است.
قتار= قاتار = قات ( ردیف ، چیده ) ار ( اک ) = ردیف شده ، پشت سر هم چیده ، این کلمه عربی نیست از معانی دیگر آن در ترکی همپا شدن و همراه شدن ( قاتیلماق = دوست و همراه شدن ، قاتی جمع شدن ) است که همان هم قطار شدن است ، هم قافله ، هم ردیف شدن است.
...
[مشاهده متن کامل]

برای کاربر شهاب این نکته را بگویم که رفیق در زبان فارسی واژه ای با حرف "ق" نداریم یا عربی است یا ترکی
واژه اتاق را همینجا هم جستجو کنی میبینی دهخدا هم نوشته ترکی و واژه ترکی قاطر یا قاتْر هم از مصدر "قاتماق=ترکیب کردن" است که ترکیب آمیزش خر و اسب است.
زبان فارسی که جامع ترین لغتنامه اش برای 90 سال پیش است از منظر لغت شناسی بسیار بسیار واژه زبان دیگر دارد.

عربی شده ی واژه ی ویتر یا گذر پارسی بسنجید با وتر ، وتار ، گذر ، ودر . ولی برابری پارسی را می سزد ( نرده پیما )
واژه �آهن پیما� می تواند جایگزین درخوری باشد
قطار : [اصطلاح راه آهن] مجموع لکوموتیو و چند واگن که متصل به هم در یک مسیر مشخص حرکت می کند.
واژه قطار از واژه پارسی پهلوی ویتر به چم گذر گرفته شده است و با واژگانی مانند وتر، قَطر ، قُطر، قطره ، قاطر و غیره هم خانواده هستند که همگی به چم گذر کردن هستند، بسیاری از واژه های پارسی پهلوی با سدای
...
[مشاهده متن کامل]
و آغاز می شدند در پارسی نوین این سدا به سدای گ دگرگون شده است مانند وتر: قطار - گذر، وِل : گُل ورز : گُرز ، وراز : گُراز، ورک : گرگ، ویناس: گناه، ویشات: گشاد، ویسترگ: بستر، ویستاخ:گستاخ، وینجشک :گنجشک، ویشتاسپ :گشتاسب، همچنین واژه ترن که در زبان های اروپایی برا قطار به کار میرود از واژه پارسی ترا به چم بردن گرفته شده است.

قطار به ترکی: " قاتار "
قَطار - تِرَن
درست است که بسیاری از واژه ها خاستگاه هنبازی ( مشترکی ) دارند ولی باید یکم بر پایهء آهنگ زبان پارسی و هماهنگ با دیگر واژه های یک فراز باشند ؛ دُیُم اینکه مینه ( معنی ) آنها زودیاب ( شفاف ) باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

سِیُم اینکه هر چه مینه ژرف تر باشد و بتواند مهندترین ویژگی آن را آشکار کند نشان از ژرف اندیشی فَرهنگ و مردم آن دارد.
تِرَن
این واژه میتواند به پیموده/فهمیده ( مفهوم )
از این سو به آن سو = تَرا و پسوند ابزار ساز - اَن
ساخته شده باشد : تَرااَن<><>
قَطار
این واژه هم میتواند از شمار بسیاری چهاردیوارک که پشت سر هم رَده شده اند ساخته شده باشد:
قَطار<>

قطار
قطار :قَط آر
قَط= غَت، گَت، کَد به مینهء اُتاق/اُتاغ
- آر=پسوند فراوانی و سرشاری
بُنابَراین:غَتار، گَتار، کَدار
آهَن پیما، تَرارو، ریسو ( از ریسیدن =پُشت سر هم ) ،
ریسار، ریسال، ریسَن
فکر مکنم قطار یک کلمه ی ترکی باشد . چون قاف در زبان فارسی نیست ومختص زبان ترکی و عربی است. و ط با اینکه مختص زبان عربی است . قدیمیها اکثر کلمه های ترکی را باط می نوشتند ( عمدا یا غیر عمدا ) مثل اطاق، اطراق،
...
[مشاهده متن کامل]
طهران، طناب، قاطر، قاطی ( این کلمات ترکی هستند نباید با ط نوشته شوند ) . . . . . . در شعر دورنالار قاتار قاتار کاملا مشخص می شود که کلمه ی قطار همان قاتار است. و ترکی است ( اگر کلمه ایی عربی باشد باید چند تا کلمه ی مترادف داشته باشد )

درود بر کاربر گرامی اشکان که خیلی خوبه ریشه یابی می کنند، راهی منم چند ماهی ست دنبال می کنم
کاروان خودرو
دوست گرامی حمید :
ردیف واژه ای ایرانی است و با رده هم خانواده است و بسیاری از واژه هایی که گمان می کنیم عربی اند و اینطور به ما باور داده اند ، ایرانی اند ، زبان عربی ، بیشترش ، ایرانی ، سریانی و عبرانی است .
البته شاید ، قطار واژه ای آریایی باشد ، چون در انگلیسی که زبانی آریایی و هند و اروپایی است واژه together یعنی باهم را داریم
واژه ترن بهترین واژه هستش و نمیدونم کی واژه زشت و بی معنی قطار رو جایگزین کرد ، اگه قراره از واژه بیگانه بهرمند شیم ، لاتین که بهتره هم جهانیه و هم با فارسی همخونواده است
رض
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس