[ویکی فقه] قضیه محصَّله، به معنای قضیه حملیه دارای موضوع و محمولِ از جنس الفاظ محصَّل و غیر معدول است.
لفظ، یا محصَّل است یا معدول. اگر حرف سلب بر یک لفظ وارد شده و به عنوان جزئی از لفظ قرار گیرد، آن را "لفظ معدول" گویند مثل: "لاکاتب" و "لاجاهل" و "نابینا" و "نالوطی". و لفظ محصل لفظی است که فاقد حرف سلب باشد مثل: "کاتب"، "جاهل"، "بینا" و "لوطی". لفظ محصَّل، مشتق از حصول، به معنای وجود و ثبوت، است.
قضیه معدوله
حال اگر یکی یا هر دو طرف قضیه حملیه، (موضوع و محمول) را لفظ معدول تشکیل دهد، آن قضیه را "قضیه معدوله" گویند. و با توجه به این که موضوع یا محمول یا هر دو، لفظ معدول باشد، سه قسم پیدا می کند:۱. معدولةالموضوع مثل: "لاحیوان انسان نیست".۲. معدولةالمحمول مثل: "زید نابینا است".۳. معدولةالطرفین مثل: "لاحیوان لاکاتب است".
قضیه بسیطه
و اگر هیچ یک از دو طرف قضیه دارای لفظ معدول نباشد، آن را "قضیه محصَّله" یا "قضیه بسیطه" می نامند. در برخی از آثار معاصر، بر قضیه ای که فقط یک طرف آن (موضوع یا محمول) لفظ محصَّل باشد نیز قضیه محصَّله اطلاق شده است، که در این صورت قضیه محصَّله و معدوله قسیم همدیگر نبوده و نسبت بین آن دو عموم من وجه می شود (و وجه اشتراک آن دو، قضیه ای است که یک طرف آن، لفظ محصَّل و طرف دیگر آن را لفظ معدول تشکیل دهد)، و قضیه محصَّله هم مانند قضیه معدوله سه قسم پیدا خواهد کرد:۱. "محصَّلةالموضوع" مثل: "زید نابینا است"؛۲. "محصَّلةالمحمول" مثل: "لاحیوان انسان نیست"؛۳. و"محصَّلةالطرفین" مثل: "زید بینا است". البته اگر قضیه محصَّله بدون قید استعمال شود انصراف به قضیه محصَّلةالطرفین دارد. مفاد لفظ محصَّل می تواند امر ثبوتی و یا عدمی باشد. لفظ محصَّل ثبوتی مثل: "صادق" و "عالم" و "کاتب". و لفظ محصَّل عدمی مثل: "اعمی" و "کور". با توجه به دو قسم لفظ محصَّل، قضیه محصَّله هم به محصَّله وجودیه و محصَّله عدمیه قابل تقسیم است.
اقسام محصَّله و معدوله
...
لفظ، یا محصَّل است یا معدول. اگر حرف سلب بر یک لفظ وارد شده و به عنوان جزئی از لفظ قرار گیرد، آن را "لفظ معدول" گویند مثل: "لاکاتب" و "لاجاهل" و "نابینا" و "نالوطی". و لفظ محصل لفظی است که فاقد حرف سلب باشد مثل: "کاتب"، "جاهل"، "بینا" و "لوطی". لفظ محصَّل، مشتق از حصول، به معنای وجود و ثبوت، است.
قضیه معدوله
حال اگر یکی یا هر دو طرف قضیه حملیه، (موضوع و محمول) را لفظ معدول تشکیل دهد، آن قضیه را "قضیه معدوله" گویند. و با توجه به این که موضوع یا محمول یا هر دو، لفظ معدول باشد، سه قسم پیدا می کند:۱. معدولةالموضوع مثل: "لاحیوان انسان نیست".۲. معدولةالمحمول مثل: "زید نابینا است".۳. معدولةالطرفین مثل: "لاحیوان لاکاتب است".
قضیه بسیطه
و اگر هیچ یک از دو طرف قضیه دارای لفظ معدول نباشد، آن را "قضیه محصَّله" یا "قضیه بسیطه" می نامند. در برخی از آثار معاصر، بر قضیه ای که فقط یک طرف آن (موضوع یا محمول) لفظ محصَّل باشد نیز قضیه محصَّله اطلاق شده است، که در این صورت قضیه محصَّله و معدوله قسیم همدیگر نبوده و نسبت بین آن دو عموم من وجه می شود (و وجه اشتراک آن دو، قضیه ای است که یک طرف آن، لفظ محصَّل و طرف دیگر آن را لفظ معدول تشکیل دهد)، و قضیه محصَّله هم مانند قضیه معدوله سه قسم پیدا خواهد کرد:۱. "محصَّلةالموضوع" مثل: "زید نابینا است"؛۲. "محصَّلةالمحمول" مثل: "لاحیوان انسان نیست"؛۳. و"محصَّلةالطرفین" مثل: "زید بینا است". البته اگر قضیه محصَّله بدون قید استعمال شود انصراف به قضیه محصَّلةالطرفین دارد. مفاد لفظ محصَّل می تواند امر ثبوتی و یا عدمی باشد. لفظ محصَّل ثبوتی مثل: "صادق" و "عالم" و "کاتب". و لفظ محصَّل عدمی مثل: "اعمی" و "کور". با توجه به دو قسم لفظ محصَّل، قضیه محصَّله هم به محصَّله وجودیه و محصَّله عدمیه قابل تقسیم است.
اقسام محصَّله و معدوله
...
wikifeqh: قضیه_محصله