[ویکی فقه] قضیه ثلاثی یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای قضیه دارای سه جزء موضوع و محمول و رابطه است.
اگر در قضیه فقط موضوع و محمول صریحاً ذکر شده باشد، آن را قضیه ثنایی می گویند مانند: "الله عالمٌ". اما اگر علاوه بر آن، "رابطه" نیز مذکور باشد آن را ثلاثی گویند مانند: "الانسانُ یوجد عدلاً" و "الانسانُ هو عدلٌ".
دیدگاه ابن سینا
ابن سینا در کتاب منطق شفا بعد از تقسیم قضیه به ثنایی و ثلاثی، به تقسیم دیگری تحت عنوان "قضیه ثلاثی تامّ" و "ثلاثی غیر تامّ" می پردازد. ایشان در توضیح این تقسیم چنین می گوید: در قضایای ثنایی به کمترین مقدار واجب از اجزای قضیه (یعنی ذکر موضوع و محمول) بسنده شده است، اما در مواردی که محمول، فعل است (نه اسم)، بعید نیست که خودِ محمول نقش رابطه را هم به عهده بگیرد زیرا فعل، در ذات خود دلالت بر موضوع می کند و فلسفه وجودی رابطه نیز این بود که وقتی محمول اسم می باشد (که ذاتاً منفرد است) نقش رابط بین محمول و موضوع را به عهده گیرد، و از آنجا که در فعل این غرض (دلالت بر موضوع) تامین شده، دیگر نیازی به رابطه نخواهیم داشت. اسماء مشتقه، در این مساله ملحق به افعال می باشند. باید توجه داشت که فعل، وظیفه "رابطه" را به نحو تامّ ایفا نمی کند؛ زیرا هر چند دلالت بر موضوع دارد اما دلالت بر موضوع معیّن ندارد. در لغت عرب، اداتی که اسم هستند، مثل "هو" در: "زیدٌ هو حیٌّ" دلالت بر موضوع به صورت معیّن می کنند، اما اداتی که شبه فعل هستند، مثل "کان" در: "زیدٌ کان حیّاً" دلالت بر موضوع به طور معیّن ندارند و به همین جهت علمای لغت می گویند در این موارد ضمیری مضمر است و مثلاً جمله فوق در تقدیر: "زیدٌ کان هو حیّاً" می باشد.
مراتب قضایا از حیث رابطه
قضایا از حیث رابطه، سه مرتبه دارند: ۱. مرتبه ای که اصلاً دلالت بر نسبت محمول به موضوع ندارد. این قسم، "ثنایی تامّ" گفته می شود. ۲. مرتبه ای که دلالت بر نسبت دارد اما نه به نحو تعیین. این قسم، "ثلاثی غیر تامّ" است. ۳. مرتبه ای که دلالت بر نسبت معیّن دارد. این قسم، "ثلاثی تامّ" است.
مستندات مقاله
...
اگر در قضیه فقط موضوع و محمول صریحاً ذکر شده باشد، آن را قضیه ثنایی می گویند مانند: "الله عالمٌ". اما اگر علاوه بر آن، "رابطه" نیز مذکور باشد آن را ثلاثی گویند مانند: "الانسانُ یوجد عدلاً" و "الانسانُ هو عدلٌ".
دیدگاه ابن سینا
ابن سینا در کتاب منطق شفا بعد از تقسیم قضیه به ثنایی و ثلاثی، به تقسیم دیگری تحت عنوان "قضیه ثلاثی تامّ" و "ثلاثی غیر تامّ" می پردازد. ایشان در توضیح این تقسیم چنین می گوید: در قضایای ثنایی به کمترین مقدار واجب از اجزای قضیه (یعنی ذکر موضوع و محمول) بسنده شده است، اما در مواردی که محمول، فعل است (نه اسم)، بعید نیست که خودِ محمول نقش رابطه را هم به عهده بگیرد زیرا فعل، در ذات خود دلالت بر موضوع می کند و فلسفه وجودی رابطه نیز این بود که وقتی محمول اسم می باشد (که ذاتاً منفرد است) نقش رابط بین محمول و موضوع را به عهده گیرد، و از آنجا که در فعل این غرض (دلالت بر موضوع) تامین شده، دیگر نیازی به رابطه نخواهیم داشت. اسماء مشتقه، در این مساله ملحق به افعال می باشند. باید توجه داشت که فعل، وظیفه "رابطه" را به نحو تامّ ایفا نمی کند؛ زیرا هر چند دلالت بر موضوع دارد اما دلالت بر موضوع معیّن ندارد. در لغت عرب، اداتی که اسم هستند، مثل "هو" در: "زیدٌ هو حیٌّ" دلالت بر موضوع به صورت معیّن می کنند، اما اداتی که شبه فعل هستند، مثل "کان" در: "زیدٌ کان حیّاً" دلالت بر موضوع به طور معیّن ندارند و به همین جهت علمای لغت می گویند در این موارد ضمیری مضمر است و مثلاً جمله فوق در تقدیر: "زیدٌ کان هو حیّاً" می باشد.
مراتب قضایا از حیث رابطه
قضایا از حیث رابطه، سه مرتبه دارند: ۱. مرتبه ای که اصلاً دلالت بر نسبت محمول به موضوع ندارد. این قسم، "ثنایی تامّ" گفته می شود. ۲. مرتبه ای که دلالت بر نسبت دارد اما نه به نحو تعیین. این قسم، "ثلاثی غیر تامّ" است. ۳. مرتبه ای که دلالت بر نسبت معیّن دارد. این قسم، "ثلاثی تامّ" است.
مستندات مقاله
...
wikifeqh: قضیه_ثلاثی