قضین

لغت نامه دهخدا

قضین. [ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ قِضَة. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ). رجوع به قضة شود.

قضین. [ ق ِ ] ( اِخ ) ( ذو... ) نام وادیی است ، و در اشعار امیه از آن یاد شده است. سیرافی آن را به فتح و کسر قاف ضبط کرده و گوید: جایی است که در آن قضه روید. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

نام وادیی است و در اشعار امیه از آن یاد شده است . سیرافی آنرا بفتح و کسر قاف ضبط کرده .

پیشنهاد کاربران

بپرس