[ویکی الکتاب] معنی قَضَی: حکم کرد - به پایان رسانید (کلمه قضاء به معنای حکم است ، و اگر با حرف علی متعدی شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَیٰ فَقَضَیٰ عَلَیْهِ " کنایه از این است که با مردنش از کارش فارغ شد و معنای جمله این است که : موسی (علیهالسلام) آن دشمن را با تمام کف دست و ...
معنی قُضِیَ: کار(نابودیشان )تمام شد - تکلیفشان یکسره شد(کلمه قضاء به معنای حکم است ، و اگر با حرف علی متعدی شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَیٰ فَقَضَیٰ عَلَیْهِ " کنایه از این است که با کشتنش کارش را تمام کرد معنای جمله این است که : موسی (علیهالسلام) آن دشمن را با...
معنی غُزًّی: جنگجویان ( جمع غازی )
معنی مَا کَانَ لِـ: سزاوار نیست که (مثل عبارت "وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی ﭐللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ ﭐلْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ")
معنی نَحْبَهُ: پیمانش (کلمه نحب به معنای نذری است که محکوم به وجوب باشد ، مثلا وقتی گفته میشود فلان قضی نحبه معنایش این است که فلانی به نذر خود وفا کرد )
ریشه کلمه:
قضی (۶۳ بار)
«قَضی» از مادّه «َقضاء» در اینجا به معنای «قضای تشریعی» و قانون و فرمان و داوری است و بدیهی است که نه خدا نیازی به اطاعت و تسلیم مردم دارد، و نه پیامبر چشم داشتی، در حقیقت، مصالح خود آنها است که گاهی بر اثر محدود بودن آگاهیشان از آن با خبر نمی شوند، ولی خدا می داند، و به پیامبرش دستور می دهد.
«قَضی» از مادّه «قضاء» در اصل به معنای جدا ساختن چیزی است، با عمل و یا با سخن، و بعضی گفته اند: در اصل به معنای «پایان دادن» به چیزی است، و هر دو معنا در واقع قریب الافق می باشند. و از آنجا که پایان دادن و جدا ساختن، معنای وسیعی دارد، این کلمه در مفاهیم مختلفی به کار رفته است.
«قرطبی» در تفسیرش، شش معنا برای آن ذکر کرده:
«ابوالفتوح رازی» بر این معانی اضافه می کند: «قضاء» به معنای «اخبار و اعلام» مانند: وَ قَضَیْنَا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ: «ما به بنی اسرائیل در تورات اعلام نمودیم».
و بر این می توان اضافه کرد که «قضاء» به معنای «مرگ» مانند:فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ: «موسی ضربه ای بر او زد و او جان داد» نیز است.
معنی قُضِیَ: کار(نابودیشان )تمام شد - تکلیفشان یکسره شد(کلمه قضاء به معنای حکم است ، و اگر با حرف علی متعدی شود مثل عبارت"فَوَکَزَهُ مُوسَیٰ فَقَضَیٰ عَلَیْهِ " کنایه از این است که با کشتنش کارش را تمام کرد معنای جمله این است که : موسی (علیهالسلام) آن دشمن را با...
معنی غُزًّی: جنگجویان ( جمع غازی )
معنی مَا کَانَ لِـ: سزاوار نیست که (مثل عبارت "وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی ﭐللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ ﭐلْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ")
معنی نَحْبَهُ: پیمانش (کلمه نحب به معنای نذری است که محکوم به وجوب باشد ، مثلا وقتی گفته میشود فلان قضی نحبه معنایش این است که فلانی به نذر خود وفا کرد )
ریشه کلمه:
قضی (۶۳ بار)
«قَضی» از مادّه «َقضاء» در اینجا به معنای «قضای تشریعی» و قانون و فرمان و داوری است و بدیهی است که نه خدا نیازی به اطاعت و تسلیم مردم دارد، و نه پیامبر چشم داشتی، در حقیقت، مصالح خود آنها است که گاهی بر اثر محدود بودن آگاهیشان از آن با خبر نمی شوند، ولی خدا می داند، و به پیامبرش دستور می دهد.
«قَضی» از مادّه «قضاء» در اصل به معنای جدا ساختن چیزی است، با عمل و یا با سخن، و بعضی گفته اند: در اصل به معنای «پایان دادن» به چیزی است، و هر دو معنا در واقع قریب الافق می باشند. و از آنجا که پایان دادن و جدا ساختن، معنای وسیعی دارد، این کلمه در مفاهیم مختلفی به کار رفته است.
«قرطبی» در تفسیرش، شش معنا برای آن ذکر کرده:
«ابوالفتوح رازی» بر این معانی اضافه می کند: «قضاء» به معنای «اخبار و اعلام» مانند: وَ قَضَیْنَا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ: «ما به بنی اسرائیل در تورات اعلام نمودیم».
و بر این می توان اضافه کرد که «قضاء» به معنای «مرگ» مانند:فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ: «موسی ضربه ای بر او زد و او جان داد» نیز است.
wikialkb: قَضَى