قضه
لغت نامه دهخدا
قضة. [ ق َض ْ ض َ ] ( ع اِ ) آنچه شکسته و ریزه گردد از سنگریزه. || بقیه هر چیزی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || گروهه خردرشته. ( منتهی الارب ). الکبة الصغیرة من الغزل. ( اقرب الموارد ). || پشته خرد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || یکی قِضاض. رجوع به قِضاض شود. || لغتی در قِضّة. ( اقرب الموارد ). رجوع به قِضّة شود.
قضة. [ ق ِض ْ ض َ ] ( ع اِمص ) دوشیزگی. || دوشیزگی ربایی. اسم است اقتضاض را. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) زمین سنگ ریزه ناک ، یا زمین پست که خاکش همه ریگ باشد و در جانبی یا گرداگردش زمین درشت بلند باشد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || گونه هر چیزی. ( منتهی الارب ). جنس. ( اقرب الموارد ). || سنگریزه خرد. و در تمام این معانی به فتح قاف نیز آمده است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قضة. [ ق ِض ْ ض َ ] ( اِخ ) موضعی است که در آنجا میان بکر و تغلب جنگ واقع شد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). موضعی است معروف که در آن وقعه ای میان بکر و تغلب اتفاق افتاد و یوم قضه خوانده شده. ( معجم البلدان ).
قضة. [ ق ُ ض َ ] ( ع اِ ) عیب.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قُضّة شود.
قضة. [ ق ُض ْ ض َ ] ( ع اِ ) عیب. و به تخفیف ضاد نیز آمده است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
قُضه : در هم کوبیدن