قضف

لغت نامه دهخدا

قضف. [ ق َ ض َ ] ( ع اِ ) سنگهای تنک. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) تنکی و باریکی و لاغری. ( اقرب الموارد ). رجوع به قِضَف و قَضافة شود.

قضف. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قَضَفة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قضفة شود.

قضف. [ ق ِ ض َ ] ( ع اِمص ) لاغری و تنکی و باریکی. || ( اِ ) سنگهای تنک. ( منتهی الارب ). رجوع به قَضَف و قضافة شود.

فرهنگ فارسی

لاغری و تنگ و باریکی سنگهای تنک

پیشنهاد کاربران

بپرس