قضام. [ ق َ ] ( ع اِ ) چیزی که به کرانه دندان گزند و خورند. قضیم. گویند: ماذقت قضیماً و ماذقت قضاماً. ( منتهی الارب ).قضام. [ ق ُض ْ ضا ]( ع اِ ) نوعی از شوره گیاه ، یا آن طحما است. || خرمابن دراز که بارش خشک گردد. ( منتهی الارب ).