قضاقض

لغت نامه دهخدا

قضاقض. [ ق ُ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) قَضْقاض. ( منتهی الارب ). رجوع به قضقاض شود. || اسد قضاقض و قضقاض ؛ شیر شکننده صید را. || شیر. || زمین هموار. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

اسد قضاقض و قضقاض شیر شکننده صید را . یا زمین هموار .

پیشنهاد کاربران

بپرس