قضا راندن بر سر کسی

پیشنهاد کاربران

عادت راندن ؛ عادت دادن. مقدر کردن. تعیین عادت. جاری ساختن آن : و خدای تعالی عادت چنان رانده بود. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 ص 151 ) .
- قضا راندن بر سر کسی ؛ مقدوراو کردن. تعیین سرنوشت او کردن :
همی نان کشکین فراز آورم
...
[مشاهده متن کامل]

چنین راند ایزد قضا بر سرم.
فردوسی.
تو خرسند گردان دل مادرم
چنین راند ایزد قضا برسرم.
فردوسی.
اگرچه هر قضایی کان تو رانی
مسلم شد بمرگ و زندگانی.
نظامی.
چو حکمی راند خواهی یا قضایی
بتسلیم آفرین در من رضایی.
نظامی.

بپرس