قصیده مدارس ایات

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] قصیده مدارس آیات. قصیده مدارس آیات قصیده ای است که دعبل خزائی برای اهل بیت علیهم السلام سرود و آن را به امام رضا علیه السلام تقدیم نمود. این قصیده مشهورترین و بلندترین شعر دعبل خزاعی است و دعبل با این قصیده، به جاودانگی و آوازه عالمگیر دست یافت.
این قصیده، هم از نظر بافت کلامی و صنایع لفظی و معنوی و ادبی در نهایت زیبایی و قوت است و هم از نظر محتوای غنی و اندیشورانه و عالمانه آن.
وزن عروضی قصیده (بحر طویل) (فَعُولُنْ مَفاعیلُنْ فَعُولُنْ مَفاعِلُ) است؛ وزنی که بسیار طبیعی و آهنگین و متناسب با محتوای بلند و حماسی قصیده است. شاعر قصیده اش را از مطلع تا مقطع آن در کمال ظرافت و استادی با صنایع لفظی و معنوی بدیعی و ادبی مانند حُسن مطلع، تشبیب و تغزل، جناس، مراعات النظیر، طباق، توریه، ایهام، استعاره، کنایه، حُسن تعلیل، حُسن تخلّص و... آراسته است. تعداد ابیات آن را بعضی از محققان تا 123 بیت نوشته اند.
از نظر محتوا نیز قصیده تائیه قابل توجه و در خور تفکر و تأمّل است. قصیده در مدح و منقبت و ثناگستری اهل بیتِ عصمت و طهارت سروده شده و به ذکر مصایب آنان پرداخته است و موضوعاتی همچون ولایت و خلافت علی و فرزندان معصوم او {عشق به آل محمّد} بی وفایی و جفاکاری مردم نسبت به امام علی علیه السلام و خاندان آن حضرت بعد از رحلت پیامبر و در طول دو قرن اول اسلام، جنایت های بنی امیه و بنی عباس، حادثه دلخراش کربلا، قیام های علویان در برابر خلافت اموی و عباسی، مسائل اعتقادی و تاریخی دیگر و... جانمایه فکری و پیام اصلی قصیده مدارس آیات را تشکیل می دهد. بدین خاطر این چکامه بلند، از مدایح درخشان اهل بیت و از شاهکارهای شعر عرب به شمار می رود. در قصیده تائیه مدارس آیات، هنر و حماسه و عشق و ایمان و اخلاص و اندیشه و تعهد و عاطفه موج می زند.
شیخ عباس قمی در منتهی الآمال جریان تقدم این قصیده به محضر ثامن الحجج علیه و علی آبائه اسلام را این گونه آورده است: و از او در (کشف الغمه) نقل کرده که چون قصیده موسومه به (مدارس آیات) را نظم نمودم قصد آن کردم که به خدمت امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام به خراسان روم و آن قصیده را به عرض ایشان رسانم چون به خراسان رفتم و به خدمت آن حضرت مشرف شدم و قصیده را برایشان خواندم تحسین بسیار نمودند و فرمودند تا من تو را امر نکنم این قصیده را به کسی مخوان، تا آن که خبر آمدن من به مأمون رسید و مرا به نزد خود طلبیده خبر را پرسید آنگاه گفت، قصیده مدارس آیات را بر من بخوان!
من انکار معرفت آن قصیده کردم پس به یکی از خادمان گفت که حضرت امام رضا علیه السلام را طلب نماید و بعد از ساعتی آن حضرت تشریف فرمودند: پس مأمون به آن حضرت گفت که از دعبل استدعا نمودیم که قصیده مدارس آیات را بر ما بخواند انکار معرفت آن نمود. آن حضرت به من امر فرمودند: که ای دعبل! آن قصیده را بخوان. پس بخواندم آن را و مأمون تحسین بسیار نمود و پنجاه هزار درهم کرم کرد و حضرت امام رضا علیه السلام به آن مبلغ انعام فرمود.
پس من به آن حضرت گفتم که توقع آن داشتم که از جامه های بدن مبارک خود جامه ای به من کرم نمایی تا در وقت مردن کفن خود سازم، فرمودند که چنین کنم و به من جامه ای بخشیدند که خود آن حضرت آن حضرت را استعمال نموده بودند و منشفه لطیف نیز شفقت فرمودند و فرمودند که این را نگاه دار که به برکت آن مصون و محفوظ خواهی بود و بعد از آن فضل بن سهل ذوالریاستین که وزیر مأمون بود صله ای نیکو به من داد، اسب ترکی راهوار با زین و یراق به من فرستاد.
و چون مدتی برآمد معاودت عراقی در خاطر جلوه گر آمد در اثنای راه بعض از قطاع الطریق بر ما بیرون آمدند و مرا و رفیقان مرا تمامی غارت کردند چنان که بر بدن من غیر کهنه قبائی نگذاشتند و من تأسف بر هیچ چیز اسباب خود نمی خورم الا بر آن جامه و منشفه که حضرت به من انعام فرمودند و تفکر می کردم در آن سخن که به من گفته بودند که این جامه و منشفه را حفظ کن که به برکت آن محفوظ خواهی بود که ناگاه یکی از گروه حرامی بر همان اسب که فضل بن سهل ذوالریاستین به من داده بود سوار شده نزدیک من آمد و این مصرع شعر مرا را بخواند که (مدارس آیات خلت من تلاوة) به گریه افتاد و چون من این حالت از او مشاهده کردم تعجب نمودم که در آن میان شخصی شیعی دیدم و بنابراین طمع در استرداد جامه و منشفه حضرت امام نموده به آن شخص گفتم که ای مخدوم! این قصیده از کیست؟ گفت: تو را با این چه کار است؟ گفتم: این پرسش من سببی دارد که تو را از آن خبر خواهم کرد، گفت: این قصیده را شهرت او نسبت به صاحبش بیش از آن است که مخفی ماند. گفتم: او کیست؟ گفت: دعبل بن علی شاعر آل محمد علیهم السلام جزاء اللّه خیرا. پس گفتم: واللّه! دعبل منم و این قصیده از من است، آن شخص از جای درآمده گفت: این چه سخن دور از کار است که می گوئی؟

پیشنهاد کاربران

بپرس