قصمل

لغت نامه دهخدا

قصمل. [ ق ِ م ِ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ). اسد. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) مرد درشت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قصمل. [ ق ُ ص َ م ِ / ق َ م َ] ( ع اِ ) مرد درشت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قصمل. [ ق ُ م ُ ] ( ع اِ ) بیماریی است که در شتربچگان پیدا گردد و بکشد آنها را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس