قصطل. [ ق َ طَ ] ( ع اِ ) قسطل. ( اقرب الموارد ). رجوع به قسطل شود.قصطل. [ ق َ طَ ] ( معرب ، اِ ) ( از لاطینی کاستانا ) شاه بلوط. رجوع به شاه بلوط شود.