قصد
/qasd/
مترادف قصد: آهنگ، اراده، اندیشه، خواست، خواسته، داعیه، عزم، غایت، غرض، فکر، مراد، مقصد، مقصود، منظور، میل، نقشه، نیت، هدف
برابر پارسی: آهنگ، گرای، گرایش، انگیزه، خواست
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- از قصد ؛ قصداً. عمداً. به قصد.
- قصد قربت ( اصطلاح فقه ) ؛ آهنگ کاری کردن با نیت آنکه در این کار تقرب به خداست. قصد قربت در هر عبادتی واجب است یعنی انجام دادن و به جا آوردن عبادت باید برای امتثال وفرمانبرداری خدا و اطاعت و پیروی از مولی باشد تا موجب تقرب به خدا گردد. ( از شرح تبصره علامه ج 1 ). و رجوع به ذخیرةالعباد آیت اﷲ فیض شود.
|| پیوسته و با اتصال آوردن اشعار را. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || به حد وسط راضی شدن. || مستوی راه رفتن. ( اقرب الموارد ). || نیکی کردن. || بیان واضح کردن. ( منتهی الارب ). || شکستن چوب و جز آن به هر وجه که باشد، یا شکستن چیزی که به نصف رسد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || قسر کردن : قصد فلاناً علی الامر؛ قسره.( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) نیکی. || راستی. ( منتهی الارب ).
قصد. [ ق َ ] ( ع ص ) مرد میانه نه فربه نه لاغر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || راست : طریق قصد؛ ای مستقیم. ( اقرب الموارد ). راه راست. ( نصاب الصبیان ): علی اﷲ قصد السبیل ؛ ای بیان الطریق المستقیم الموصل الی الحق. ( اقرب الموارد ). راه میان بر. || ( اِمص ) رشد: هوعلی قصد؛ ای علی رشد. || نقیض افراط و توغل. ( اقرب الموارد ).
قصد. [ ق َ ص ِ ] ( ع ص ) شکسته. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ): رمح قصد؛ ای متکسر. ( اقرب الموارد ).
قصد. [ ق َ ص َ ] ( ع اِ ) عوسج. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). درختی است خاردار، و گویند عصای موسی از آن درخت بوده است. ( منتهی الارب ). و این کلمه ای است یمانی. ( اقرب الموارد ). قصد العوسج و الارطی و الطلح و نحو ذلک ؛ ساقه های نرم و نازک آنها. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || برگ درخت عضاه ، و یکی ِ آن قصدة است. ( اقرب الموارد ). برگ درخت عضاه که در ایام خریف برآورد. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) گرسنگی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) راه میانه رفتن ۲ - آهنگ چیزی کردن : از اقدام بی تحاشی آن قوم برقصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر ... شکسته شد .۳ - ( اسم ) میانه روی ۴ - عزیمت ۵ - ( اسم ) آهنگ نیت ۶ - مقصود . یا به قصد . قصدا عمدا : منت خدای را که بجانم نکرد قصد تیری که شه بقصد نینداخت از کمان . یا به قصد آنکه . بدان منظور : کعب اشرف بعد از واقعه احد بمکه شد ... بقصد آنکه تا با مشرکان قریش دست یکی دارد . یا قصد سوئ . قصد بد : بوسهل زوزنی کمان قصد و عصبیت بزه کرد و هیچ بد گفتن بجایگاه نیفتاد . یا قصد ضروری .یا هر گاه مبدائ اول فعل تخیل بانضمام طبیعت یا مزاج باشد قصد ضروری می نامند مانند تنفس برای انسان که با آنکه منشائ آن قصد می باشد مع ذلک عمل ضروری است .
جمع قصده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. منظور، مقصود.
۳. سوءِ نیت.
* قصد داشتن: (مصدر متعدی ) عزم و آهنگ داشتن.
* قصد قربت: آهنگ کاری نیکو کردن با نیت تقرب به خدا.
* قصد کردن: (مصدر لازم ) آهنگ کردن، عزم کردن: کجا گویم که با این درد جانسوز / طبیبم قصد جان ناتوان کرد (حافظ: ۲۸۰ ).
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی قَصْدُ: راهی که رهرواش را به هدف می رساند(قصد به معنای استقامت راه است ، یعنی راه آنطور مستقیم باشد که در رساندن سالک خود به هدف ، قیوم و مسلط باشد ، و ظاهرا این کلمه که مصدر است در عبارت "عَلَی ﭐللَّهِ قَصْدُ ﭐلسَّبِیلِ " به معنای اسم فاعل است ، و اضافه شدن...
معنی أَثَاماً: سزا-مجازات - کیفر سخت
معنی أَثْخَنتُمُوهُمْ: بسیار آنها را کشتید- برآنها غلبه کردید - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن ، و غلبه و قهر بر دشمن است . کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او . د...
معنی أَثَرِ: اثر-جای پا
معنی أَثَرْنَ: زیر ورو کردند-برپا نمودند
معنی أَثَرِی: در پی من
معنی أَثْقَالاًَ: بارهای سنگین
معنی أَثْقَالَکُمْ: بارهای سنگینتان
معنی أَثْقَالَهَا: بارهای سنگینش
معنی أَثْقَالَهُمْ: بارهای سنگینشان
معنی أَثْقَلَت: آن زن سنگین شد
معنی أَثْلٍ: نام گیاهی بی میوه(طرفاء)
ریشه کلمه:
قصد (۶ بار)
«قَصْد» به معنای صاف بودن راه است، و بنابراین، «قَصْدُ السَّبِیْلِ» به معنای راه راست می باشد راهی که انحراف و ضلالت در آن وجود ندارد. بعضی از مفسران بزرگ، مانند: «علامه طباطبایی» در «المیزان»، «قَصْد» را به معنای «قاصد» گرفته اند که نقطه مقابل «جائر» یعنی منحرف از حق است.
«قَصْدُ السَّبِیْلِ» به معنای راه راست می باشد راهی که انحراف و ضلالت در آن وجود ندارد.
معنی أَثَاماً: سزا-مجازات - کیفر سخت
معنی أَثْخَنتُمُوهُمْ: بسیار آنها را کشتید- برآنها غلبه کردید - آنان را از قدرت و توان انداختید (کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن ، و غلبه و قهر بر دشمن است . کلمه ثِخَن به معنی غلظت و بی رحمی است و اثخان کسی به معنی بازداشتن و مانع حرکت وجنبش او شدن است مثلاً با کشتن او . د...
معنی أَثَرِ: اثر-جای پا
معنی أَثَرْنَ: زیر ورو کردند-برپا نمودند
معنی أَثَرِی: در پی من
معنی أَثْقَالاًَ: بارهای سنگین
معنی أَثْقَالَکُمْ: بارهای سنگینتان
معنی أَثْقَالَهَا: بارهای سنگینش
معنی أَثْقَالَهُمْ: بارهای سنگینشان
معنی أَثْقَلَت: آن زن سنگین شد
معنی أَثْلٍ: نام گیاهی بی میوه(طرفاء)
ریشه کلمه:
قصد (۶ بار)
«قَصْد» به معنای صاف بودن راه است، و بنابراین، «قَصْدُ السَّبِیْلِ» به معنای راه راست می باشد راهی که انحراف و ضلالت در آن وجود ندارد. بعضی از مفسران بزرگ، مانند: «علامه طباطبایی» در «المیزان»، «قَصْد» را به معنای «قاصد» گرفته اند که نقطه مقابل «جائر» یعنی منحرف از حق است.
«قَصْدُ السَّبِیْلِ» به معنای راه راست می باشد راهی که انحراف و ضلالت در آن وجود ندارد.
wikialkb: قَصْد
جدول کلمات
مترادف ها
ثبات قدم، تحلیل، دقت، تجزیه، نیت، قصد، تصویب، نتیجه، تصمیم، عزم، عزیمت، حل، رفع، تفکیک پذیری، عزم راسخ
میل، ارزو، نیت، اراده، قصد، خواهش، خواست، وصیتنامه، مشیت، وصیت
اتخاذ، گمان، غرور، قصد، خود رایی، خود سری، خود بینی، فرض، پنداشت، انگاشت، تعهد
مدعی، تظاهر، وانمود، ادعا، قصد، دعوی
عمد، هدف، منظور، مقصود، مراد، نیت، قصد، سعی، عزم، غرض
معنی، عمد، منظور، مرام، نیت، قصد، فکر، مفاد، تصمیم
عمد، منظور، مقصود، مراد، قصد، خیال، مفهوم، فکر، تصمیم، عزم، عزیمت، غرض
عمد، عناد، نیت، اراده، قصد
نظر، گمان، قصد، اندیشه، خیال، استدلال، عقیده، تفکر، فکر، خاطر، خاطره، پندار، سگال، چیز فکری
ادعا، قصد، مفهوم، مفاد
قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی
قصد، کوشش
قصد، تصمیم، عزم، تعیین، عزیمت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
قصد داشتن: تصمیم داشتن بر انجام کاری - اراده کردن
النحل
وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ
ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ [ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺑﺪﻱ ] ﻓﻘﻂ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﻫﺎ ﻛﺞ ﻭ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺍﺳﺖ [ ﻛﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺑﺪﻱ ﻣﺤﺮﻭم ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ] ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺍﺟﺒﺎﺭ ]ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ . ( ٩ )
... [مشاهده متن کامل]
وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ
ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ [ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺑﺪﻱ ] ﻓﻘﻂ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﻫﺎ ﻛﺞ ﻭ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺍﺳﺖ [ ﻛﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺑﺪﻱ ﻣﺤﺮﻭم ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ] ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺍﺟﺒﺎﺭ ]ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﺍﺳﺖ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ . ( ٩ )
... [مشاهده متن کامل]
صدد
اگهمغز دستور بده پنج پیکر حرکت می کنند زمان نگه داریم یا باخودش پیشرفت کنیم هفت {لقه ۱فرستاده داره برگزیده شده اول راه دوستان من در امانن، 🤚
🇮🇷 همتای پارسی: انگیزه 🇮🇷
@ع
میشه بگی ( مک ) پس کجا میره؟
بقیه اقوام پارس و کرد و لر با تحقیق وارد می شوند
ترک ها همینجوری👇
گئت
قتت
قثد
قصد
اصلا چه دلیلی داره که تازی ها از ترکی زبانشان را بگیرند
خود ترکی هم مانند تازی تقریبا برگرفته از زبان اقوام ساکن در ایران و عراق است
... [مشاهده متن کامل]
حتی اسم خودش را هم نگفته چون میداند که با برخورد مواجه می شود😏
میشه بگی ( مک ) پس کجا میره؟
بقیه اقوام پارس و کرد و لر با تحقیق وارد می شوند
ترک ها همینجوری👇
گئت
قتت
قثد
قصد
اصلا چه دلیلی داره که تازی ها از ترکی زبانشان را بگیرند
خود ترکی هم مانند تازی تقریبا برگرفته از زبان اقوام ساکن در ایران و عراق است
... [مشاهده متن کامل]
حتی اسم خودش را هم نگفته چون میداند که با برخورد مواجه می شود😏
یک روزصیغه کنیم
صیغه موغت
اراده نیت
قصد یعنی چه
یعنی اراده نیت
یعنی اراده نیت
معنی قصد:یعنی نیت کاری که انجام میدهیم�
هم خانواده :مقصود، مقصد�
هم خانواده :مقصود، مقصد�
ارب. . . نیت . . . اهنگ . . . .
وجه
عزیمت
ریشه واژه ی #قصد در عربی ✅
همان گئتمک ترکی است
در سومری به رفتن قصد گویند
همان تفسیر قصد کردن رفتن به معنی هدف هم آمده است. ♦️
گئت
قتت
قثد
قصد
تمام واژگان از وزن قصد از گئتمک ترکی هستند.
همان گئتمک ترکی است
در سومری به رفتن قصد گویند
همان تفسیر قصد کردن رفتن به معنی هدف هم آمده است. ♦️
گئت
قتت
قثد
قصد
تمام واژگان از وزن قصد از گئتمک ترکی هستند.
منظور و نظر
میانه روی می کند
آهنگ، اراده، اندیشه، خواست، خواسته، داعیه، عزم، غایت، غرض، فکر، مراد، مقصد، مقصود، منظور، میل، نقشه، نیت، هدف، همت
تصمیم
هم
قصد: [اصطلاح حقوق]مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره.
خواست
میل
نظر
غرض
میل
نظر
غرض
همت . نیت
پس هم خانوادش
منظور
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
چینت ( سنسکریت: چینتیتَ )
آهیپ ( سنسکریت: اَبهیپرایَ )
سادیا ( سنسکریت: سادهْیَ )
چینت ( سنسکریت: چینتیتَ )
آهیپ ( سنسکریت: اَبهیپرایَ )
سادیا ( سنسکریت: سادهْیَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)