قصبچه. [ ق َ ص َ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) پارچه از قسم کتان. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به قصب شود : قصبچه ام که تو پودش مجاز پنداری حقیقت است همه تار او یقین بنگر.
نظام قاری.
|| ( اِ مصغر ) قصبه کوچک. شهر کوچک.
فرهنگ فارسی
( اسم ) پارچه ای از قسمی کتان .
فرهنگ معین
(قَ صَ چِ ) [ ع - فا. ] (اِ. ) پارچه ای از قسمی کتان .
پیشنهاد کاربران
قصبه کوچک دهستان کوچک . . شهر کلین قصبچه ای است. خانه ها و عمارات عالی خوب دارد سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلجی به روسیه _حیرت نامه