قصاص. [ ق َ ] ( ع اِ ) قُصاص است در همه معانی آن. رجوع به قُصاص شود. || نوعی از درخت که مگس انگبین می لیسد آن را و دوست دارد، و از اینجاست که انگبین را بدان منسوب نمایند و گویند عسل ُ قصاص. ( منتهی الارب ). قصاص. [ ق ِ ] ( ع اِ ) ج ِ قَص . ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قص شود. || ج ِ قَصّة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قَصّة شود. || ج ِ قُصّة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قُصّة شود. || قصاص به ضم قاف است در همه معانی آن. رجوع به قُصاص شود. قصاص. [ ق ُ ] ( ع اِ ) منتهای روئیدنگاه موی سر از پس و پیش. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || موی پیشانی. ( منتهی الارب ). || پیوندگاه هر دو سرین. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و به فتح و کسر قاف نیز آمده و ضم آن بهتر است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قَصاص و قِصاص شود. || منتهای قفا. ( منتهی الارب ). حد القفا. ( اقرب الموارد ). || فریزجای از میانه سر. ( منتهی الارب ). جای حرکت مقراض از میانه سر. مجری الجلمین ، ای المقص من الرأس فی وسطه. ( اقرب الموارد ). || قسمی از خلر است ، رقیق القلاف و کوچکدانه و بسیار سفید. ( تحفه حکیم مؤمن ). قصاص. [ ق ِ ] ( ع مص ) مانند آنچه داده باشی بازستدن. || کشنده یکی را کشتن. ( ترجمان ترتیب عادل ). کین کشی به مثل. مُقاصّة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).کشنده را باز کشتن و جراحت کردن عوض جراحت و چیزی را به بدل چیزی فراگرفتن ، و فارسیان به معنی مطلق تعزیر با لفظ کردن استعمال نمایند. ( آنندراج ) : لکم فی القصاص حیوة یا اولی الالباب. ( قرآن 179/2 ). مرا به مستی دایم قصاص نتوان کرد می مدام کند لطف ساقیم در کاس.
نظیری نیشابوری ( از آنندراج ).
گر به مستی دست یابی بر فلک زو قصاص جان خاقانی بخواه.
خاقانی.
|| ( اصطلاح فقه ) مانند جرم مرتکب شده مجرم را مجازات کردن. بشر در دوره های اولیه برای مجازات حدی قائل نبود و ارتکاب جرم ناچیزی کافی بود در حق او مجازات نامحدودی را ایجاب کند چنانکه گاه اتفاق می افتاد برای سرقت مالی خون عده زیادی ریخته میشد ولی این وضع ناگوار پایدار نماند و قانون قصاص وضع شد و به موجب آن مجازات مجرم متناسب با جرم ارتکاب شده مقرر گردید. در قاموس کتاب مقدس آمده : قصاص را در شریعت موسوی دو بنیاد بود: 1- نگاهداری مردم را از عواقب و نتایج گناه. 2- برپا داشتن انصاف و داد به توسط مجازات گناهکاران برحسب کردار ایشان. و قصاص بر دو بهره بود یکی مرگ ارزانی و دیگر به طور دیگر. 1- مرگ ارزانی و میرانیدن یا به سنگسار کردن است که تمام مردم معاریف در آن شرکت داشته باشند و یا به دار کشیدن یا سوزانیدن. 2- قصاص بدون قتل است که بر قواعد مجازات برپا بود و این مطلب در جایی که ضرری سهواً و عمداً از کسی نسبت به کس دیگر وارد آمده بود معمول بود. ( قاموس کتاب مقدس ) : بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
سزادادن برگناه وکاربدبرابر آنچه که مرتکب شده، کشنده کسی راکشتن، جزا، مکافات، مجازات قاتل یاضارب ( مصدر ) پاداش دادن بدین نحو که کشنده را بشکند و ضارب را بضرب و جارح بجرح تنبیه کنند ( بهمان نحو که عمل کرده بود ) : گفت او : پس آن قصاص از بهر چیست ? گفت : هم از حق و آن سر خفیست . نام کوهی است از بنی اسد
کسی که در محافل قصه گویی می کند، داستان سرا، قصه گو. سزا دادن بر گناه و کار بد از طرف شخص زیان دیده یا حاکم شرع، برابر آنچه مرتکب شده است، کشتن قاتل.
واژه نامه بختیاریکا
تَقاص
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] قصاص در لغت، به معنی هر نوع دنباله روی و پی جویی نمودن- کین کشی به مثل کشنده را کشتن- مجازات- عقاب- سزا- جبران- تلافی آمده است. قصاص از نظر اصطلاحی، به معنای تلافی و استیفای عینی جنایتی که در قتل عمدی، قطع عضو و جرح عمدی بر مجنی علیه وارد شده است می باشد به شکلی که اثر به جای مانده از جنایت عیناً روی جانی اجرا شده و به دست آید. قصاص در جنایت قتل عمدی را قصاص النفس می گویند و قصاص در جنایات قطع عضو و جرح را قصاص عضو گویند. قتل نفس اولین جرمی است که از دیدگاه قرآن در زمین واقع شده که از خوی تجاوزگری و خودمحوری انسان حاکی است و این عمل در همان زمان هم جرم و گناه بوده است (سوره مائده آیات ۲۷ و ۳۲) بنابراین اگر از ابتدای حیات انسان قتل و ضرب و جرح بعنوان یک تهدید جدّی برای زندگی او به حساب آمده، باید قبول کنیم که انسان از ابتدا، دفاع از خود را یک حق دانسته و در مقابل این تهدید از خود عکس العمل نشان داده است عکس العمل انسانها در برابر این جرم در همه ادوار تاریخ متناسب با سطح آگاهی، فرهنگ و رشد عقلانی آنها متفاوت و متغیّر بوده است ولی بنظر می رسد مقابله به مثل اولین عکس العمل باشد که به صورت طبیعی مورد توجه انسان واقع شده با این تفاوت که این مقابله هیچ حد و مرزی نداشته، لذا در الواح دوازده گانه روم ودر مجموعه قوانین حمورابی و در شریعت حضرت موسی و عیسی قصاص وجود داشته و مورد قبول بوده است و در اسلام هم اصل قصاص با شرایطی مورد پذیرش قرار گرفته است در قرآن آیات زیادی وجود دارد که ناظر به اصل قصاص می باشند البته این آیات دو دسته هستند که دسته اول به اصل مقابله به مثل به صورت کلی دلالت دارند و دسته دوم آیاتی که مستقلاً به خود مسئله قصاص مربوط می شود. در قوانین جزایی قبل از انقلاب مجازات قتل عمد، اعدام بود که در ضمن ماده ۱۷۰ بیان شده بود و صدمات عمدی جسمانی به موجب مواد ۱۷۲ و ۱۷۳ قانون مجازات عمومی دارای مجازات حبس بود ولی در سال ۱۳۶۱ مجازات قتل عمد ی، قطع عضو و جرح عمدی را قصاص تعیین کردند. ماهیت قصاص برای تشخیص حق از حکم از سوی صاحب نظران اسلامی ملاک ها و ضوابط محتلفی ارائه شده برخی عقیده دارند برای تشخیص باید به آثار آن توجه کرد چنانچه این آثار قابل نقل و انتقال باشد این سلطه و توانایی حق است و در غیر اینصورت حکم است و برای تشخیص علاوه بر معیار فوق باید به امر دیگر که همان مفاد ادله است توجه کرد چون حق و حکم هر دو نتیجه ادله شرعی و قانونی است گاهی ادله بیانگر این معنی است که اراده شخص در نتیجه حاصل از آنها تأثیری ندارد و در اینصورت این نتیجه حکم است و در غیر اینصورت حق است و با توجه به اینکه قصاص از شئونات و اختیارات من له الحق است و شارع مقدس در قصاص حکم به جواز آن نکرده بلکه جعل سلطنت از برای صاحبان حق کرده است لذا می توان گفت که قصاص از مصادیق حق است و قصاص یک حق غیرمالی است چون با اجرای آن نفع مادی و قابلیت تقویم به پول برای اولیای دم از بین می رود و حقی است که قابل اسقاط است و از حق الناس است. صاحبان حق قصاص در فقه امامیه دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد، در دیدگاه اول، متولی قصاص کسی است که وارث اموال مقتول می باشد اعم از مرد و زن و خویشان بدون واسطه و حتی کسانی که بواسطه پدر یا مادر با مقتول مرتبط هستند تنها زن و شوهر علی رغم اینکه از اموال یکدیگر ارث می برند حق قصاص ندارند این دیدگاه بین فقهای امامیه مشهور است. دیدگاه دوم، حق قصاص فقط برای خویشان ذکور پدری بوجود می آید و خویشان مادری چه مرد و چه زن حق قصاص ندارند. مشهور فقها معتقدند که حق قصاص در اثر جنایت بوجود می آید و چون جنایت بر خود مجنی علیه وارد شده است طبعاً حق قصاص برای خود او بوجود می آید لیکن چون مقتول به سبب موت نمی تواند این حق را استفاده کند این حق جزء ماترک بوده و به ورثه به ارث می رسد و بین همه آنها مشترک است و بر اساس سهم ورثه بین آنها تقسیم می شودلذا شیعه معتقد است سهم الارث اولیای دم از قصاص بصورت انحلالی است یعنی هر کدام تک تک حق قصاص دارند و اگر فقط یکی خواستار قصاص باشد می تواند قصاص کند بعد از اینکه سهم بقیه را از دیه داده باشد. عفو قصاص ...
[ویکی شیعه] قِصاص، اصطلاحی در فقه اسلامی، به معنای مقابله به مثل در جنایت های عمدی. قصاص به دو قسم قصاص نَفْس و قصاص عضو تقسیم می شود. حکم قصاص را از احکام مسلّم دین اسلام می دانند که آیات متعدد قرآن، روایات متواتر و اجماع بر آن دلالت می کنند. تساوی در آزاد بودن و بنده بودن، یکی بودن دین، بلوغ و عقل از شرایط تحقق قصاص است. قصاص، در کنار دیه، حَدّ و تعزیر جزء چهار مجازات اصلیِ قانون مجازات اسلامیِ جمهوری اسلامی ایران است. مقابله به مثل در جنایات عمدی را قصاص می گویند. اگر کسی را که قتلی مترکب شده یا جراحتی به شخصی وارد کرده است، بکشند یا همان جراحت را به او وارد کنند، او را قصاص کرده اند. در کتاب های فقهی و حقوقی، به فردی که جنایت را انجام داده است، جانی می گویند و آن را که مورد جنایت قرار گرفته است، مَجْنیٌّ علیه می نامند. فقها قصاص را از احکام مسلم فقه اسلامی می دانند که آیات بسیار و روایات متواتری آن را تأیید می کنند و بر آن اجماع وجود دارد. برخی از دلایل قرآنی قصاص به نقل از کتاب جواهر الکلام نوشته محمدحسن نجفی (صاحبْ جواهر) به شرح زیر است:
[ویکی اهل البیت] «قصاص» مجازات مجرمی است که جنایتی را بر دیگری وارد کرده است. کلمه «قصاص» در اصل، به معنای پیروی کردن از اثر دیگری است؛ قصاص کننده نیز اثر «جانی» را پیروی می کند و مثل عمل او را انجام می دهد. خسارتی که به عضوی از اعضای بدن وارد می شود. وقتی که نزد حاکم، قاتل بودن شخصی ثابت شد از ورثه ی مقتول خواسته می شود که او را عفو یا درخواست قصاص کنند. اگر راضی به عفو نشدند می توانند قاتل را بکشند ولی اگر مقتول زن و قاتل مرد باشد در صورت قصاص، ورثه ی مقتول باید نصف دیه مرد را به ورثه ی او بپردازند. چون دیه ی مرد دو برابر دیه ی زن است. و اگر قاتلان متعدد باشند و بخواهند همه را قصاص کنند، باید دیه ی افراد اضافه بر مقتول را به ورثه ی قاتلین بپردازند. و همچنین در قصاص اعضاء این امور باید رعایت شود: در قصاص اعضا، زن و مرد با هم مساوی می باشند لیکن اگر جانی مرد باشد و عضوی که قصاص می کنند از اعضایی باشدکه دیه ی آن از ثلث دیه ی کشتن بیشتر باشد، تفاوت دیه را باید بپردازند. چون در دیه ی اعضا، زن و مرد تا یک سوم دیه ی کشتن مساوی هستند و از ثلث و بیشتر از آن، دیه زن نصف دیه ی مرد است. (1). آشنایی با ابواب فقه ، محمداسماعیل نوری . (2). آموزش فقه، محمدحسین فلاح زاده، بخش تعزیرات.
[ویکی الکتاب] معنی قِصَاصِ: مجازاتی که به تلافی جنایتی که مجرمی انجام داده در مورد او اجرا می کنند(کلمه قصاص مصدر از قاص یقاص است و این کلمه از قص اثره ، جا پای او را تعقیب کرد میباشد وقصاص به معنی داستانسرا نیز از این جهت است که آثار و حکایات گذشتگان را حکایت میکند مثل ای... ریشه کلمه: قصص (۳۰ بار)
«قصاص» از مادّه «قَصّ» (بر وزن سدّ) به معنای جستجو و پی گیری از آثار چیزی است، و هر امری که پشت سر هم آید، عرب آن را «قصه» می گوید و از آنجا که «قصاص» قتلی است که پشت سر قتل دیگری قرار می گیرد این واژه در مورد آن به کار رفته است.
قِصاص (در لغت به معنی مجازات) اصطلاحی در فقه، استیفای اثر جنایات قتل، قطع عضو، ضرب و جرح. قصاص نفس: قتل عمد موجب قصاص نفس است و دیه در آن نیست. قتلی عمد است که با قصد قتل با وسیلۀ کشنده، ولو آن وسیله به ندرت عامل قتل باشد و یا بدون قصد، اما با وسیلۀ غالباً کشنده اتفاق افتاده باشد و در این، بین مباشرت و تسبیب فرقی نیست؛ مثلاً اگر کسی، با هل دادن فردی دیگر را به آتش اندازد و سبب قتل شود، قتل عمد محسوب می شود. قصاص نفس شرایطی دارد که در منابع فقهی ذکر شده است. به نظر برخی فقیهان زن حامله قصاص نفس نمی شود. برخی معتقدند مبادرت به قصاص جایز نیست و ولیّ دَم رأساً نمی تواند اقدام به قصاص کند و باید اذن حاکم فراهم باشد. قصاص مادون نفس: دربارۀ جنایت عمدی (به همان معنای عمد که در قصاص نفس گفته شد) در مورد اعضا، ضرب و جرح نیز همه شرایط قصاص نفس وجود دارد و باید از حیث محل عضو نیز در قصاص، تساوی رعایت شود. مثلاً دست راست را در برابر دست راست؛ البته اگر جانی دست راست نداشت می توان دست چپ را قطع کرد و اگر آن را هم نداشت باید با پای جانی قصاص کرد. در برخی جراحت ها باید در قصاص رعایت مساوات در طول، عرض و عمق بشود. در برخی جراحت ها رعایت عمق لازم نیست. برخی از جراحت ها نیز اساساً قصاص بردار نیست. شکستن عضو هم قصاص نمی شود.
قصاص در لغت، اسم مصدر از ریشه «قصَّ یقُصُّ» به معنای پیگیری نمودن اثر چیزی است. قصاص اصطلاح دو کلمه ای و مفهوم آن در جمله تغییر می یابد. قص، به معنی کوتاه و در جمله اگر منظور صبحت کردن باشد یعنی کوتاه کردن سخن، مختصر گفتن است. ... [مشاهده متن کامل]
اصل قصاص اساساً بر این اصل استوار است که شخص باید به اندازه جرمی که مرتکب شده مجازات شود. قصاص ابزاری تحلیلی بود که در جامعه عرب قبیله ای پیش از اسلام برای جلوگیری از خصومت های خونی یا جنگ های جاری در درگیری های بین قبیله ای استفاده می شد. قصاص به شرط برابری اجتماعی انجام می شد، با توجه به اینکه مقتول زن باشد، مرد، بی برده، نخبه یا عادی باشد، فردی از قبیله قاتل معادل کشته شده اعدام می شود. مثلاً فقط کنیز را می توان برای کنیز کشت و زن را برای زن. اما در فعل سریع عمل کردن است. چون در اعصار گذشته در ارکان دولت ها و حکومت ها تعریفی از حبس یا زندان به شکل اصولی وجود نداشت لذا بهترین شکل احقاق حقوق، سریع مجازات کردن بود. مثل کسی که اگر پیش از ظهر فردی را به قتل می رساند، در صورت دستگیری تا غروب حکم قصاص، یعنی رسیدگی سریع انجام می شد چون محلی برای نگهداری یا بازداشت متهم وجود نداشت. انواع قصاص قصاص به دو قسم قصاص نَفْس و قصاص عضو تقسیم می شود. حکم قصاص از احکام مسلّم دین اسلام دانسته شده که آیاتی از قرآن، روایات متواتر و اجماع بر آن دلالت می کند. تساوی در آزادبودن و بنده بودن، یکی بودن دین، بلوغ و عقل از شرایط تحقق قصاص است. اعتراف مجرم، شهادت دو مرد عادل از راه های اثبات قصاص بر شخص جانی است. قصاص، در کنار دیه، حَدّ و تعزیر، جزء چهار مجازات اصلیِ قانون مجازات اسلامی در جمهوری اسلامی ایران است. در فقه و حقوق قصاص مجازات مجرم به شکلی معمولاً مشابه جرم را گویند. قصاص یا نهادهایی شبیه به آن، درمیان جوامع انسانی بی سابقه نبوده است، حتی در قدیمی ترین قوانین بر جای مانده از تمدن های کهن شرقی و غربی، می توان نمونه هایی از «مقابله به مثل» را در نظام های کیفری پیدا کرد. ویل دورانت در تاریخ تمدن می نویسد: در بسیاری از قبایل اولیه، کشته شدن شخص الف توسط شخص ب سبب می شد که فرزندان شخص الف یا دوستش ج، شخص ب را به قتل می رساندند و پس از آن ج را پسران ب یا دوستش د بکشند و این عمل تا آخر حروف الفبا ادامه پیدا می کرد.
قصاص فیلمی به کارگردانی نظام فاطمی و نویسندگی احمد نجیب زاده محصول سال ۱۳۵۰ و تولید شده در استودیو نقش جهان است. دوستی «مظفر» و «قاسم» به خاطر دختر یک تارزن به نام «توبی» به هم می خورد. مظفر که قبل از این در یک رقابت عشقی با قاسم به خاطر «لعیا» همسر امروز قاسم جاخالی کرده بود تصمیم به ازدواج با توبی را می گیرد. قاسم قسم می خورد که زهرش را به او بریزد و همین کار را هم می کند و شبی مست به توبی تجاوز می کند و توبی نیز خود را می کشد. مظفر وقتی از ماوقع مطلع می شود فرزند قاسم را که به شدت مورد علاقه پدرش است می دزدد و بعد تظاهر می کند که برای آزادی فرزندش باید یکشب لعیا با او سرکند. قاسم وقتی این شرط را می شنود اگر چه به ظاهر آن را می پذیرد ولی کارش به نزاع با مظفر می کشد و سرانجام نیز در این درگیری بشدت مضروب شده و می میرد. ... [مشاهده متن کامل]
• ناصر ملک مطیعی • پوری بنایی • گوگوش • غلامرضا سرکوب
قصاص: کیفری برپایه رفتار با ستمکار به گونه ای که او با ستمدیده کرده بنابه درخواست ستمدیده یا نزدیکان او . ( le petit Robet 1 ) . همتای پارسی این واژه ای عربی، این است: ناشنی nAshni ( اوستایی: nArshni ) . ... [مشاهده متن کامل]
قوانین قصاص در جهان را نخستین بار هَمورابی ( حمورابی ) پادشاه بابل در 4000 سال پیش وضع کرد که در قانون حمورابی از قانون های 192 تا 214 چنین آمده است: 192ـ اگر فرزند یک خدمتکار ویژه ی شاه یا یک ندیمه به پدر یا مادر خود بگوید: تو پدر یا مادر من نیستی، باید زبانش را برید. 193ـ اگر فرزند خوانده ی یک خدمتکار ویژه ی شاه یا یک ندیمه پدر و مادر خود را شناخت و دانست کجا زندگی می کنند و از کسانی که او را بزرگ کرده اند بیزاری جست و نزد پدر خود برگشت، باید چشمانش را از کاسه بیرون آورد. 194ـ اگر کسی نوزاد خود را برای شیر دادن به دایه ای بسپارد و آن کودک نزد آن دایه بمیرد، چنانچه آن دایه کودک دیگری را دور از چشم پدر و مادرش شیر می دهد، باید آن دایه را دستگیر و به خاطر شیردادن پنهانی به آن نوزاد، پستان هایش را برید. 195ـ اگر فرزندی پدر خود را بزند، باید دستانش را برید. 196ـ اگر کسی چشم یک انسان آزاد را کور کرد، باید چشمش را کور کرد. 197ـ اگر کسی یکی از اندام های یک انسان آزاد را شکست، باید همان اندامش را شکست. 198ـ اگر کسی چشم برده ای را که از پرداخت شیربها معاف است را کور کرد یا یکی از اندام هایش را شکست، باید 281 گرم نقره بپردازد. 199ـ اگر کسی چشم برده ی یک انسان آزاد را کور کرد یا یکی از اندام هایش را شکست، باید نیمی از بهای او را بپردازد. ( 5/140 گرم نقره ) 200ـ اگر کسی دندان های انسان دیگری را ـ که جایگاه اجتماعی او با وی برابر است ـ بریزد، باید دندان هایش را ریخت. 201ـ اگر کسی دندان های برده ای را که از پرداخت شیربها معاف است ریخت، باید 5/93 گرم نقره بپردازد. 202ـ اگر کسی ضربه ای به سر کسی بزند که جایگاه اجتماعی او از وی بالاتر است، باید شصت ضربه ی تازیانه در برایر چشم مردم بر سرش زد. 203ـ اگر کسی ضربه ای به سر کسی بزند که جایگاه اجتماعی او با وی برابر است، باید 281 گرم نقره بپردازد. 204ـ اگر کسی ضربه ای به سر برده ای که از شیربها پرگود ( معاف ) است بزند، باید 47 گرم نقره بپردازد. 205ـ اگر کسی ضربه ای به سر برده ی یک انسان آزاد بزند، باید گوشش را برید. 206ـ اگر در یک درگیری، کسی دیگری را بزند و زخمی یا آسیب دیده کند، و کتک خورده شکایت کند، اگر زننده سوگند بخورد که عمدی او را نزده، باید هزینه ی درمان وی را بپردازد. 207ـ اگر کتک خورده در اثر شدت ضربات بمیرد، چنانچه کشنده سوگند بخورد که کارش عمدی نبوده و کشته شده فرزند انسان آزادی باشد، 5/140 گرم نقره تاوان می دهد. 208ـ اگر کشته شده فرزند برده ای پرگود ( معاف ) از پرداخت شیربها باشد، 5/93 گرم نقره تاوان می پردازد. 209ـ اگر کسی دختر باردار یک انسان آزاد را زد و باعث شد بچه اش بیفتد، باید 47 گرم نقره تاوان بپردازد. 210ـ اگر آن زن باردار بمیرد، دختر آن کتک زننده نیز باید کشته شود. 211ـ اگر زن بارداری که با ضربه ی کس دیگری بچه اش را انداخته دختر یک برده ی معاف از پرداخت شیربها باشد، زننده باید 23 گرم نقره تاوان دهد. 212ـ چنانچه آن زن بمیرد، زننده باید 5/140 گرم نقره تاوان بدهد. 213ـ اگر کسی کنیز باردار مرد آزادی را بزند و باعث شود بچه اش بیفتد، باید 10 گرم نقره تاوان دهد. 214ـ چنانچه آن کنیز بمیرد، کشنده باید 5/93 گرم نقره تاوان بدهد. این قانون قصاص پیش از پیدایش تورات بوده و نویسندگان تورات آن را از قانون حمورابی برداشت کرده اند و در تورات کتاب لاویان فصل 24 از بند 17 تا 21 چنین آمده است: 17ـ هرکس انسانی را به هر شیوه ای بکشد، سزایش مرگ است. 18ـ هرکس حیوانی را که از خودش نیست بکشد، جایگزین آن را بدهد. جان در برابر جان. 19ـ هر کس به همسایه ی خود آسیبی بزند، همان به وی زده شود. 20ـ شکستگی در برابر شکستگی. چشم در برابر چشم. دندان در برابر دندان. هرکس به کسی بدی کند، همان با او خواهد شد. ( متی، فصل 5، آیه 38 تا 41. مترجم ) 21ـ هرکس حیوانی را بکشد، جایگزین آن را بدهد؛ ولی کسی که انسانی را بکشد، سزایش مرگ خواهد بود.
🇮🇷 واژه ی برنهاده: پِیخون 🇮🇷
تلافی، سزا، کیفردهی، مجازات بزه کار
تنبیه و مجازات کسی که کار بد کرده
شَله=قصاص
کاری ددمنشانه که تنها از ددمنشان عرب بر می آید ، یعنی با او چنان کن که با تو کرد ، مردم با فرهنگ اینگونه کسی را سزا یا جزا نمی دهند.
قصاص از ماده قص ( بر وزن سد ) به معنی جستجو و پی گیری از آثار چیزی است و هر امری که پشت سر هم آید عرب آن را قصه می گوید و از آنجا که قصاص قتلی است که پشت سر قتل دیگری قرار می گیرد این واژه در مورد آن به کار رفته است .
قصاص مجازات قاتل نسبت به خونخواهی مقتول
قِصاص : مختصر جمله"زِن بالقصطاص"؛ مانند چشم در برابر چشم. . . - وبه إعدام قاتل عمد شهرت پیدا کرد - قِصطاص = قِسطاس: ترازوی سالم دقیق ثابت غیر قابل خطا واشتباه - از فعل قسد ( قصد نه قصّ ) : أوّل عدل را برقرارکنید، سپس قسط با قسطاس تقسیم یا مجازات ( قصاص ) کنید: ... [مشاهده متن کامل]
به این معنی قسط بدون عدل ظلم ( ستم ) است؛ وعدل بدون قسط أبتر ( ناقص ) میماند. - کلمه کاملا عربیه ودر لاتین وانگیلیزی = cōnstāns - "وزِنوا بالقسطاس المستقیم". - انتقام، ثأر، جزاء. . . برای واژه "قصاص" مناسب نیست! - علم إقتصاد وقِصاص ( با کسر قاف ) از قصد گرفته شد ( نه قصّ ) : وعلی الله قصد السبیل - وأقصد فی مشیک
پیخونگری
منظور گرفتن حق خود در برابر ظلمی که به شخصی رسیده است . . .
قصاص یعنی جبران ظلمی که در حق شخصی صورت گرفته است.