قصابه
لغت نامه دهخدا
قصابة. [ ق ِ ب َ ] ( ع اِمص ) نای زنی. ( منتهی الارب ). صناعت قصاب به معنی نای زن. ( از اقرب الموارد ).
قصابة. [ ق َص ْ صا ب َ ] ( ع اِ ) توک موی پیچیده. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || نای. || بیخ نی. ( منتهی الارب ). ج ، قُصّاب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
قصابه. [ ق َص ْ صاب َ / ب ِ ] ( اِ ) نام آهنگی است. رجوع به آهنگ شود.
قصابه. [ ق َص ْ صا ب ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان مشکین ( خیاو ) در 14 هزارگزی باختر خیاو و در مسیر شوسه خیاو به اهر. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنه آن 647 تن است. آب آن از مشکین چائی و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. دبستان دارد. راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
قصابه شهری از توابع بخش قصابه شهرستان مشگین شهر در استان اردبیل در ۱۲ کیلومتری غرب مشگین شهر در مسیر جاده اصلی اهر–مشکین شهر قرار گرفته که از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از این ارتباط تأثیراتی پذیرفته است. ارتفاع این شهر از سطح دریا ۱۲۵۰ متر است.
قصابه در اسفند ۱۳۹۰ به شهر تبدیل شد. این شهر مرکز بخش قصابه است. [ ۱]
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت قصابه ۲۱۱۰ نفر بوده است. [ ۲] جمعیت این شهر در سال ۱۳۹۰ به ۲۱۵۲ نفر رسیده است. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفقصابه در اسفند ۱۳۹۰ به شهر تبدیل شد. این شهر مرکز بخش قصابه است. [ ۱]
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت قصابه ۲۱۱۰ نفر بوده است. [ ۲] جمعیت این شهر در سال ۱۳۹۰ به ۲۱۵۲ نفر رسیده است. [ ۳]
wiki: قصابه
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید