قصا

لغت نامه دهخدا

قصا. [ ق َ ] ( ع اِ ) پیشگاه فراخ سرای. ( منتهی الارب ). فناء الدار. ( اقرب الموارد ). || نسب دور و بعید. || کرانه و ناحیه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). ناحیت. ( مهذب الاسماء ). || بریدگی اندک در گوش شتر و گوسفند. || ( اِمص ) دوری. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). گویند: حطنی القصا؛ ای تباعد عنی. ( اقرب الموارد ).

قصا. [ ق ُ ] ( ع ص ، اِ ) گویا جمع اقصی است ، چون صُفَر ج ِ اصفر و اُخَر ج ِ آخر. ( معجم البلدان ).

قصا. [ ق ُ ] ( اِخ ) نام پشته ای است در یمن. ( معجم البلدان ).
( قصاً ) قصاً. [ ق َ صَن ْ ] ( ع مص ) دورگردیدن. || کرانه گزیدن. قصو. قصاء. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به قصاء و قصو شود.

فرهنگ فارسی

دور گردیدن یا کرانه گزیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس