قُشَیری، ابوالقاسم (قوچان ۳۷۶ـ نیشابور ۴۶۵ق)
(ملقب به زین الاسلام و مشهور به استاد امام) عالم و فقیه شافعی و ادیب و صوفی پرآوازۀ خراسانی. قشیری منسوب است به قشیر بن کعب و خاندانش را بنی قُشَیر نیز می خواندند. پدرش توانگر و از ملّاکین ناحیۀ استوا (قوچان) بود و در نوجوانی ابوالقاسم، وفات یافت. مقدمات ادب و زبان عرب را نزد ابوالقاسم الیمانی آموخت. پس از آن که در نیشابور به مجلس ابوعلی دقّاق حاضر شد در طریق ارادت و تصوف قدم نهاد. علم کلام را نزد ابن فورک و حدیث را نزد ابوعبدالرحمن سُلّمی آموخت. در آغاز از منکران ابوسعید ابوالخیر بود و مجالس سماع را ناخوش می داشت، ولی آخرالامر به ابوسعید گروید. به بغداد و مکه نیز سفر کرد. در زمان او، خطبا اشعریه را لعن می کردند و ابوالحسن اشعری را ملعون می خواندند. عوام و اوباش به خانۀ قشیری ریختند و او را کشان کشان به زندان کهن دژ بردند. پس از آزادی به ناچار به بغداد رفت و مجالس وعظ و روایت و حدیث ترتیب داد که ابوبکر خطیب بغدادی در علم حدیث از او بهره برد. قشیری پس از مراجعت از بغداد، در روزگار نظام الملک، که خود شافعی مذهب بود، با کمال احترام ده سال مشغول به کار شد. طریقۀ وی در علم کلام آمیخته ای است از روش ابوبکر بن فورک و روش ابوبکر محمد بن الطیب بصری باقلانی. در نیشابور، دُوَیره یا خانقاهی داشت و عده ای به راهنمایی او طی طریق کردند. در تصوف روش اعتدال داشت. از آثار او: رسالۀ مختصر ترتیب السلوک، در نخستین شرایط ورود در طریقت؛ رسالۀ قشیریه در نامه ها یا پیام های او به صوفیان شهرهای اسلام، که این اثر از مآخذ و اسناد مهم و معتبر تصوف است، و به کوشش ابوعلی حسن بن احمد عثمانی از شاگردان او، به فارسی ترجمه شد (تهران، ۱۳۴۰ش)؛ لطائف الاشارات در تفسیر قرآن به مذاق صوفیه و اهل معرفت با عباراتی شیوا؛ نحوالقلوب، کتابی مختصر در ذکر قواعد نحو عربی و تطبیق آن بر نکات عرفانی.
(ملقب به زین الاسلام و مشهور به استاد امام) عالم و فقیه شافعی و ادیب و صوفی پرآوازۀ خراسانی. قشیری منسوب است به قشیر بن کعب و خاندانش را بنی قُشَیر نیز می خواندند. پدرش توانگر و از ملّاکین ناحیۀ استوا (قوچان) بود و در نوجوانی ابوالقاسم، وفات یافت. مقدمات ادب و زبان عرب را نزد ابوالقاسم الیمانی آموخت. پس از آن که در نیشابور به مجلس ابوعلی دقّاق حاضر شد در طریق ارادت و تصوف قدم نهاد. علم کلام را نزد ابن فورک و حدیث را نزد ابوعبدالرحمن سُلّمی آموخت. در آغاز از منکران ابوسعید ابوالخیر بود و مجالس سماع را ناخوش می داشت، ولی آخرالامر به ابوسعید گروید. به بغداد و مکه نیز سفر کرد. در زمان او، خطبا اشعریه را لعن می کردند و ابوالحسن اشعری را ملعون می خواندند. عوام و اوباش به خانۀ قشیری ریختند و او را کشان کشان به زندان کهن دژ بردند. پس از آزادی به ناچار به بغداد رفت و مجالس وعظ و روایت و حدیث ترتیب داد که ابوبکر خطیب بغدادی در علم حدیث از او بهره برد. قشیری پس از مراجعت از بغداد، در روزگار نظام الملک، که خود شافعی مذهب بود، با کمال احترام ده سال مشغول به کار شد. طریقۀ وی در علم کلام آمیخته ای است از روش ابوبکر بن فورک و روش ابوبکر محمد بن الطیب بصری باقلانی. در نیشابور، دُوَیره یا خانقاهی داشت و عده ای به راهنمایی او طی طریق کردند. در تصوف روش اعتدال داشت. از آثار او: رسالۀ مختصر ترتیب السلوک، در نخستین شرایط ورود در طریقت؛ رسالۀ قشیریه در نامه ها یا پیام های او به صوفیان شهرهای اسلام، که این اثر از مآخذ و اسناد مهم و معتبر تصوف است، و به کوشش ابوعلی حسن بن احمد عثمانی از شاگردان او، به فارسی ترجمه شد (تهران، ۱۳۴۰ش)؛ لطائف الاشارات در تفسیر قرآن به مذاق صوفیه و اهل معرفت با عباراتی شیوا؛ نحوالقلوب، کتابی مختصر در ذکر قواعد نحو عربی و تطبیق آن بر نکات عرفانی.