قشقه

لغت نامه دهخدا

قشقه. [ ق َ ق َ / ق ِ ] ( اِ ) تیرگی نشان پیشانی اسب و فارسیان به معنی نشانی که کفار بر پیشانی کنند از زعفران و صندل و غیره استعمال نمایند. ( آنندراج ) :
مگر حل کرده خورشید شد سیمافروز او
که آن خوش قشقه کافر شعله در چین جبین دارد.
ارادت خان واضح ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(قَ قِ یا قَ ) [ ع . قشقة ] (اِ. ) ۱ - تیرگی نشان پیشانی اسب . ۲ - در فارسی : نشانی که کافران بر پیشانی کنند از زعفران و صندل و غیره .

پیشنهاد کاربران

لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا یادم رفت پایین قرار می دهم که واژه ی گش در کتاب هست که گشگه که واژه ی قشقه از ریشه ی این واژه هست پایین قرار می دهم
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
واژه ی قشقه از ریشه ی گشگه فارسی هست خود واژه ی گشگه از ریشه ی واژه ی گش فارسی هست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا پایین قرار می دهم چون واژه ی گش در این کتاب هست
...
[مشاهده متن کامل]

واژه قشقه. [ ق َ ق َ / ق ِ ] ( اِ ) تیرگی نشان پیشانی اسب و فارسیان به معنی نشانی که کفار بر پیشانی کنند از زعفران و صندل و غیره استعمال نمایند. ( آنندراج ) :
مگر حل کرده خورشید شد سیمافروز او
که آن خوش قشقه کافر شعله در چین جبین دارد.
ارادت خان واضح ( از آنندراج ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

قشقهقشقهقشقهقشقه
قشقه واژه ای تورکی است که به نشان پیشانی گاو ویا اسب می گویند واژه نامه شاهمرسی
قَشقَه ( یا قَشقِه هم در بعضی از مناطق گفته می شود ) : در زبان و گویش لری و بختیاری
به انسان و یا حیوان بدشگون، بد یمن، برعکس ، عوضی ، به شخصی که هر کاری را می خواهد انجام دهد از راه صحیح و درست آن عمل نمی کند و هر چه دیگران فرآیند کار را به او گوشزد می کنند، او فرآیند سخت تر و غلط را دنبال می کند و گوشش بدهکار نیست با آنکه معمولاً می داند کارش اشتباه است و از سر کم فهمی لجبازی می کند و با انجام کارهای اشتباه برای خود و دیگران دوباره کاری و دردسر ایجاد می کند، کاری را از همان ابتدا به شکل درست انجام نمی دهد، و در کارهایش دقت و انضباط نیست می گویند فلانی قشقه است/
...
[مشاهده متن کامل]

معمولاً به حیوانات اهلی که کارهای اشتباه می کنند هم گفته می شود مثلاً به الاغی که با تجربه است و بار دارد ولی از کنار دیوار عبور می کنند و بارش به دیوار گیر کرده و میریزد، و یا مسیر خانه را اشتباه می رود و صاحب خود را آزار می دهد میگن الاغ قشقه است یا مثلاً به سگی که برای اهالی صاحب خونه واق واق می کند ولی به بیگانگان واکنش نمی دهد می گویند سگ قشقه است
این کلمه در بعضی از دهات استان مرکزی و شهر ملایر نیز استفاده می شود