قشقره


معنی انگلیسی:
magpie

لغت نامه دهخدا

قشقره. [ ق ِ ق ِ رَ / رِ ] ( از ترکی ، اِ ) قشقرق. رجوع به قشقرق شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جار و جنجال داد و فریاد . یا قشقرق بر پا کردن . جنجال کردن داد و فریاد کردن .یا قشقرق راه انداختن . جنجال بر پا کردن الم شنگه راه انداختن .

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی قشقره از ریشه ی واژه ی قشقرق فارسی هست خود این واژه از ریشه ی واژه ی کشکرک فارسی هست.
قشقرهقشقرهقشقرهقشقرهقشقره
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی قشقر ه از ریشه ی واژه کشکره فارسی هست خود این واژه از ریشه ی کشکر فارسی هست خود واژه کشکر از ریشه ی واژه ی کشکرک فارسی هست
قشقرهقشقرهقشقرهقشقرهقشقره

بپرس