قشارکندر. [ ق َ ک ُ دُ ] ( اِ مرکب ) صفایح باریک کندر است شبیه به پوست ، و او را از کندر لطیف تر دانسته اند. ( تحفه حکیم مؤمن ). آرد کندر که از سودن به یکدیگر پیدا شود. طبیعت آن گرم و خشک بود در دویم و در وی قبضی قوی بود، چون بر جراحتهاپاشند گوشت برویاند و اگر بر ریشهای دشوار افشانند به صلاح آورد و شفا بخشد و چون زن به خود برگیرد رطوباتی که در رحم روانه بود و مزمن شده باشد بازدارد و جهة نفث دم و قرحه امعاء چون بیاشامند نافع بود و اگر بریان کرده بود حکه چشم را زایل گرداند و اگر چون مرهم بر شکم نهند ببندد و بَدَل آن دو وزن آن کندر بود به وزن آن و دقاق آن. رجوع به مخزن الادویه شود.
فرهنگ فارسی
صفایح باریک کندر است شبیه بپوست و او را از کندر لطیف تر داسنته اند .