قساس

لغت نامه دهخدا

قساس. [ ق َس ْ سا ] ( ع ص ) نمام. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).

قساس. [ ق ُ ] ( اِخ ) کوهی است از بنی نمیر. و گویند کوهی است از بنی اسد و در آنجا معدن آهن است و شمشیرهای قساسی بدانجا منسوب است. جریر گوید قساس به ضم قاف یا فتح آن معدن عقیق است در یمن. ( معجم البلدان ). کوهی است به دیار بنی نمیر. ( منتهی الارب ). نام کوهی است در یمن که آن را به عربی عقیق میگویند و معدن عقیق نیز آنجاست ، و بعضی گویند قساس نام موضعی است در دیار [ ارمینیه ] و کان آهن آنجاست. ( برهان ).

قساس.[ ق ُ ] ( اِخ ) کان آهن است به ارمینیه و شمشیرهای قساسیه بدان منسوب است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

قساس. [ ق َ ] ( اِخ ) ابن ابی معدیکرب. شاعری است. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس