قزغندی

لغت نامه دهخدا

قزغندی. [ ق ُ غ ُ ] ( ص نسبی )نسبت است به قزغند. ( اللباب ). رجوع به قزغند شود.

قزغندی. [ ق ُ غ ُ ] ( اِخ ) قاسم بن سهل بن محمود، مکنی به ابومحمد. از محدثان است. وی از حرث بن اسد عتکی دبوسی روایت نوشت و محمدبن بکربن احمد فقیه از او روایت نقل کرد. ( اللباب فی تهذیب الانساب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس