قرول

لغت نامه دهخدا

قرول. [ ق ُ ] ( معرب ، اِ ) مرجان سرخ را گویند، و به فارسی بسد. ( فرهنگ دزی ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - دیدبانی که در برج و باروی اطراف شهر و جاده ها بمراقبت پردازد ۲ - سربازی که در محلی بکشیک پردازد نگاهبان مستحفظ پاسدار ۳ - میر کشاری که صید را از دور ببیند و تشخیص دهد ۴ - فوجی که از پیش رود مقدمه طلایع طلایه جلودار یا پیش قراول .
مرجان سرخ را گویند و بفارسی بسد

پیشنهاد کاربران

قرول به معنی یخ است که از شبنم ایجاد شود بر روی چیزی . شبنم یخ بسته را در زبان پارسی باستان قرول میگویند

بپرس