قرنانی
لغت نامه دهخدا
قرنانی. [ ق َ ]( ص نسبی ) نسبت است به بنی القرنان. ( لباب الانساب ). و در متن انساب قرمانی آمده است. رجوع به قرنائی شود.
قرنانی. [ ق َ ] ( اِخ ) شریک بن سوید. ابن یونس گوید: وی در فتح مصر حضور داشته است. و درمتن انساب سمعانی قرمانی آمده است. ( لباب الانساب ).
قرنانی. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) سمعانی گوید: عروةبن تمیم ، از سرشناسان طائفه بنی القرماء و صاحب چاهی است که در راه حاجیانی است که از مصر به مکه روندو به چاه عمیر معروف است. و در انساب سمعانی عنوان قرمانی با میم آمده و ضبط آن با نون تعیین شده است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید