قرمیز

لغت نامه دهخدا

قرمیز. [ ق ِ ] ( ع ص ) سست و ضعیف. ( منتهی الارب ). الضعیف الضاوی. ( اقرب الموارد ). || ( معرب ، اِ ) قرمز، کرم معروف. رجوع به قرمز شود :
به گاه خشم او گوهر شود همرنگ شونیزا
چنو خوشنود باشد من کنم زَانفاس قرمیزا.
بهرامی.

پیشنهاد کاربران

بپرس