قرمود

لغت نامه دهخدا

قرمود. [ ق ُ ] ( ع اِ ) ثمرالغضا. ( اقرب الموارد ). || بزبچه کوهی. ( منتهی الارب ). ذکر الوعول. ( اقرب الموارد ). تکه کوهی. ( منتهی الارب ). ج ، قرامید. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس