قرمه

/qorme/

معنی انگلیسی:
preserved meat, potted meat, corned beef

لغت نامه دهخدا

( قرمة ) قرمة. [ ق َ م َ ] ( ع اِ ) پوست پاره ای که از بینی ستور بریده و آونگان گذارند جهت نشان. || نشانی است که بر تیر قمار نمایند مانند قرم شتر را. || جامه ای که بدان فرش را پاک کنند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

قرمة. [ ق ُ م َ ] ( ع اِ ) جای بریدن از بینی شتر. || پوست پاره بریده آونگان گذاشته جهت نشان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قرمه. [ ق ُ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) نوعی خورش که مرکب است از گوشت خردکرده و سبزی و لوبیا و غیره. قرمه سبزی.
- قرمه کردن ؛ تکه تکه کردن. قیمه کردن. خرد کردن.

فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، درترکی قاورمه میگویند، گوشت ریزکرده تف داده برای نگاهداری یاتهیه خوراک
( اسم ) ۱ - گوشت ریزه ریزه کرده که آن را تف دهند و سپس از آن خوراک سازند یا در کوزه ای کرده سر آن را محکم بندند و در مواقع ضرورت از آن جهت تهیه خوراک استفاده کنند و این عمل در ده های ایران متداول است ۲ - گوشت بریان .
پوست پاره از بینی ستور بریده آونگان گذارند جهت نشان .

فرهنگ معین

(قُ مِ ) [ تر. ] (اِ. ) گوشتی که آن را خرد و در روغن تفت می دهند تا بتوان برای مدتی آن را نگه داری و استفاده کرد.

فرهنگ عمید

گوشت ریزکرده که آن را تف داده و نگه می دارند و یا از آن خوراک درست می کنند.

گویش مازنی

/ghorme/ گوشت ریز سرخ کرده جهت نگاهداری طولانی که اصل آن قورماتق ترکی به معنای سرخ کردن است

مترادف ها

fricassee (اسم)
قرمه، راگوی گوشت پرنده

پیشنهاد کاربران

چرا اغوز خان چرا همه جا با ترک بد هستند چرا هیچ سایتی غذا ترکی نزده چرا؟!
تاریخچه 5 هزارساله قرمه سبزی
�قورمه سبزی� از کی اختراع شد؟ بنا به تحقیقات تاریخی، قورمه سبزی غذایی ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ ساله است و این یعنی اختراع نشده، بلکه تکامل یافته و �غذای ملی� شده؛ و البته یکی از نمادهای همبستگی فرهنگی و تغذیه ای ایرانی ها.
...
[مشاهده متن کامل]

به گزارش ایلنا، �نجف دریابندری� در �کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز� قورمه سبزی را جزو �خورش های سبز� قرار داده که این طورند: �منظور از خورش های سبز، خورش هایی است که یک پای ثابت آن ها را سبزی هایی مانند تره و جعفری و نعنا و گشنیز تشکیل می دهد. چاشنی این خورش ها معمولا آب لیمو، آب نارنج، آب غوره یا لیموی عمانی است�. ترکیبات این غذای ملی ایران هم که نزد ایرانیان به �غذای مادری� و �چیزی شبیه زبان مادری�! معروف است در کتب آشپزی چنین است: �این خورش با سبزی قورمه شامل تره، جعفری، شنبلیله، گشنیز و اسفناج یا برگ چغندر به همراه لوبیا قرمز یا لوبیا چیتی و گوشت قرمز پخته می شود. مزه این خورش باید کمی ترش باشد از این رو، به آن کمی لیمو عمانی خشک یا آب لیموی تازه می افزایند�.
نکته جالب�قورمه سبزی�هم این است که: �این غذا در ادوار تاریخی توانسته به تمام نیازها و سلایق پاسخگو باشد و انعطاف ظریفی که از خود به نمایش گذاشته است این قدرت را داشته که مردم تمام شهرها را در تمام دوره های مختلف زمانی به یکدیگر پیوند دهد و فریاد برآورد که ما همه ایرانی هستیم�.
تکامل قورمه سبزی در زمان و مکان!
درباره تاریخچه قورمه سبزی اولین نکته اینکه در گذشته غذایی مخصوص بهار و تابستان بوده است؛ �قورمه سبزی را تنها در بهار و فصل های گرم که سبزی به وفور پیدا می شده است، طبخ می کردند و مثل امروز غذایی چهارفصل نبوده است�. دیگر اینکه: �این غذا از ترکیب دو کلمه قورمه و سبزی تشکیل شده است. قورمه در زبان ترکی به معنی گوشت ریزشده است، اما در هنر آشپزی، روش طبخی است که برای نگهداری گوشت به کار می رود و ابداع عشایر است.
عشایر ایران برای اینکه بتوانند گوشت را تا سال بعد مصرف کنند آن را در چربی خود گوشت سرخ می کردند و سپس در کوزه یا مشک می ریختند و به اصطلاح گوشت را قورمه می کردند. این قورمه به تنهایی غذایی لذیذ است، اما در فصل های مختلف با مواد غذایی ترکیب می شده است تا طعم های بدیعی به وجود بیاورد. . .
در نهایت ترکیب گوشت قورمه شده که کمی هم خشک است، با سبزی تازه، آب و لوبیا یکی از بی نظیرترین طعم های دنیا را به وجود آورده است�.
نکته مهم درباره تکامل قورمه سبزی هم اینکه: �تبدیل قورمه سبزی به آنچه ما امروز می خوریم در گذر زمان و با چرخش این غذا در دیارهای مختلف اتفاق افتاده است. همین حالا اگر به شهرهای مختلف ایران سفر کنید با غذاهایی آشنا می شوید که شباهت زیادی به قورمه سبزی دارند ولی قورمه سبزی به معنای امروزی اش نیستند. مثلا در برخی شهرها ازجمله مشهد و همدان آبگوشت قورمه سبزی داریم که انگار آب قورمه سبزی را زیاد کرده اند تا در نبود برنج، بتوان در آن نان خرد کرد و به عنوان یک غذای نانی خورد. . .
امروزه مواد اولیه این خورش در هرجا و هرفصلی در دسترس است و تنها تفاوت این غذا در شهرهای مختلف به نوع لوبیای آن یا کم و زیاد شدن یکی دو نوع سبزی برمی گردد. . . و مثلا در مدل آذربایجانی آن از لوبیای چشم بلبلی استفاده می شود و به سبزی های مرسوم، گشنیز و برگ چغندر یا اسفناج هم اضافه می کنند�.
یادگار پیشدادیان و کیان
در منابع تاریخی به قورمه سبزی به عنوان خوراکی از گوشت و انواع سبزی ها اشاره شده است و آن را یکی از خورش های اصلی و محبوب ایرانی دانسته اند. از همه جالب تر اینکه �نادر میرزا قاجار� نواده �فتحعلی شاه قاجار� در کتاب �خوراک های ایرانی� که به آشپزی دوره قاجار اختصاص دارد درباره قورمه سبزی نوشته است: �این خورش را خانه خدای[فرمانروای خانه؛ منظور همسرش است] سرود[گفت] که یادگار پیشدادیان و کیان است. نخست که خورش ها کرده اند، این خوردنی بوده است، مگر آنکه قورمه زبان ترکان است و به پارسی خورش سبزی است و اکنون به همه جای قورمه سبزی گویند. بانو گوید این خورش را خوالیگر[آشپز، طباخ] من چنان پزد که به جهان بامزه تر از آن نباشد�.
جا افتادن یا نیفتادن!
حُسن ختام این خورش محبوب ایرانی هم اینکه جا افتادن و نیفتادن آن همیشه محل بحث است در خانه ها و مهمانی ها و گفتگوهای ایرانی ها. دیگر اینکه قورمه سبزی برای خودش یک روز هم دارد که ایرانی ها در فضای مجازی و رسانه ها برایش بزرگداشت می گیرند و اولین شنبه آذر ماه است و آن را �روز جهانی قورمه سبزی� می نامند.
آخر سر هم اینکه این غذا یک ضرب المثل هم دارد که همان است که می گویند: فلانی کله اش بوی قورمه سبزی می دهد. یکی از دلایلی که برای رواج این ضرب المثل ذکر می شود این است که چون در گذشته این غذا را برای مجالس ترحیم و خیرات اموات نیز می پختند وقتی کسی کارهای خطرناک می کرد یا علیه قدرتمندان حرف های ناخوشایند و تند و تیز می زد درباره اش می گفتند: کله اش بوی قورمه سبزی می دهد. � �
منبع: همشهری آنلاین
واژه قرمه یا قورمه ( qōrma ) از فارسی کلاسیک به ارث رسیده است، پوست پاره ای که از بینی ستور بریده و آونگان گذارند جهت نشان. || نشانی است که بر تیر قمار نمایند مانند قرم شتر را. || جامه ای که بدان فرش را پاک کنند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) جای بریدن از بینی شتر. || پوست پاره بریده آونگان گذاشته جهت نشان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . نوعی خورش که مرکب است از گوشت خردکرده و سبزی و لوبیا و غیره. قرمه سبزی.
- قرمه کردن ؛ تکه تکه کردن. قیمه کردن. خرد کردن.
منبع. Hayyim, Sulayman ( 1934 ) “قرمه”, in New Persian–English dictionary, Teheran: Librairie - imprimerie B�roukhim
پان ترک ها یعنی چه مشت آدم وطن فروش بی رگ ریشه و ضد ایرانی هستند البته این بی رگ ریشه ها مزدور ترکیه و جمهوری باکو و البته اسرائیل هستند و هر کدام از آنها به من و غیر توهین کنه خودش جدآباد و بیرگ و ریشش هست.

منابع• https://www.ilna.ir/بخش-سایر-رسانه-ها-10/1251526-تاریخچه-هزارساله-قرمه-سبزی• https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/hayyim_query.py?qs=قرمه&matchtype=default
غرم یعنی میش کوهی،
در گذشته غرم را شکار می کردند و گوشت آن را همراه با نمک کافی و روغنی که از چربی خود غرم می گرفتند کمی می پختند سپس این خوراک نیم پز را درون شکمبه خود غرم می ریختند و برای چندین روز نگهداری می کردند.
...
[مشاهده متن کامل]

این خوراک نیمپز غرمه نام دارد و یکی از روش های نگهداری گوشت بدون یخچال است.

۱ - واژه قرمه به واژه گرم نزدیک است شاید ریشه نخست آن گرمه بوده است.
۲ - شاید این واژه از گُر آمده باشد، ( گر گرفتن )
قرمه کلمه ترکی از ریشه قوورماق یعنی سرخ کردن و قیمه کلمه ترکی از ریشه قیماق به معنی تکه تکه کردن است
متاسفم به اون پانفارس هایی که در تلاش اند فرهنگ هم وطنان خودشون رو تحریف کنند و اسم خودشون ثبت کنند
...
[مشاهده متن کامل]

غذاهایی مثل قرمه، قیمه، آبگوشت ( شوربا ) ، دولمه ( از ریشه دولاماق ( پیچیدن ) ) ، کوفته، اَیران آشیو. . . از غذا های ما ترکان ایران هستند

واژه قرمه کاملا پارسی است در ترکی می شود سیاه یک واژه پارسی که در ترکی رفته است
دکتر کزازی در مورد واژه ی سیاه می نویسد : ( ( سیاه در پهلوی سیا syā و سیاو syāw بوده است . ) )
( ( زمین را بلندی نبُد جایگاه ؛
...
[مشاهده متن کامل]

یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره ، به سر بر، شگفتی نمود؛
به خاک اندرون، روشنائی فزود. ) )
توضیح بیت : زمین در آغاز ارجمندی و والایی نداشت کانون تیر فام و سیاه بود خورشید بر فراز آن شگفتی آفرید و خاک تیره و تار را روشنایی بخشید.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 )
این واژه یعنی قرمه صد درصد پارسی است.

درود
جناب رضایی، سخن بر سر واژه "کاوورماک" نبود که شما آن را در نیاترکی نشان می دهی، آری کاوورماک یا قاوورماق کارواژه ای ترکی ست به چم پختن، تفت دادن یا بریان کردن و. . . که هر یک گونه ای گرم کردن یا گرما دادن هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه این کارواژه ی ترکی در قُرمه است یعنی ( گوشت ) گرما دیده و واژه های گرم و گرما نیز ریشه در گَرِمَ ( گرمَه ) اوستایی و غَرِمَ ( غرمَه ) سانسکریت دارند.
اکنون بر هر خرَد درست و عقل سلیمی به روشنی آشکار می شود که قرمه یا قاورمَه ( = گرما دیده، تفت داده ) از غرمَه یا گرمه از زبانهای آریایی به دست می آید نه آن کاگور و کاخور کذایی.
از این گذشته، پیشینه این زبان نیاترکی یا پروتوترکیکِ شما که بهتر است بگوییم [ترکی قدیم] چیست؟ از چه زمانی ست؟ از هزار سال چقدر فراتر می رود؟
آیا می توان بُنمایه های آن را که درباره آیینهای بودایی و مانوی ست و نویسندگانش نیز فرزانگان هندی و سغدی بودند را سرچشمه ای برای ریشه شناسی واژگان دانست؟ در برابر بنمایه های هزاران ساله اوستایی و سانسکریتی چه حرفی برای گفتن دارد؟! این کلبه پوشالی که به آن استناد می کنی به نسیمی بند است!
و هنگامی که وامواژه ای در آن ترکی قدیم راه یافته، خب طبیعی ست که در زبان فرزندانِ کوچرو اش که گویشهای ترکی باشند هم دیده شود این که دلیل نیست.
دانش ریشه شناسی باید با دیدی موشکافانه و با ژرفای نگاهی چند هزار ساله و بررسی بردبارانه همه ابعاد تاریخی، فرهنگی و پژوهش درباره پیوند میان اقوام کهن همراه باشد وگرنه همین می شود که شتابزده ریشه واژه ای را در "کاخور" ببیند و بر آن سرپوش گذارد!
-
زبان ترکی در آذربایگان ( و همچنین در شروان و آناتولی ) زبان وارداتیِ چند صد ساله ای بیش نیست، اگر می خواهید پژوهشگر زبان ریشه دار نیاکانتان باشید آن زبان پهلوی ست نه زبان ترکتازان صحراگردی که بنمایه های زبانشان به مغولستان و پیرامون باز می گردد!

ترکی منبع:Starostin, Sergei; Dybo, Anna; Mudrak, Oleg ( 2003 ) , “*KAgur - ”, in Etymological dictionary of the Altaic languages ( Handbuch der Orientalistik; VIII. 8 ) , Leiden, New York, K�ln: E. J. Brill
قرمهقرمه
واژه قرمه در ترکی، کارواژه ای ( فعلی ) می سازد که دارای معنای سرخ کردن، بریان کردن یا پختن است. ( قوورماق )
این واژه ( قرمه ) به گمان بسیار، ریشه در پارسی باستان و سانسکریت دارد و در اصل از واژه های گَرِمَ در پارسی و غَرِمَ در سانسکریت به معنی گرما، گرم کردن یا داغ شدن گرفته شده.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه گَرِمَ یا غَرِمَ پس از درون شدن به زبان ترکی قدیم، به ریخت قورمَه درآمده وهمان درونمایه و مفهومِ گرم کردن را این بار در قالب کارواژه ) فعل ) قوورماق به معنی پختن به کار گرفته است.
بسیاری از واژگانی که در نگاهِ نخست، ترکی می نمایند، ریشه در زبانهای کهنتری مانند سانسکریت، پهلوی و سغدی دارند، واژگانی که پس از درونشد به ترکی قدیم ( نیاترکی ) و پزیرش اندکی دگردیسی آوایی و رنگ و آبِ این زبان، به سادگی با دریافت یک پسوند کارواژه ساز ( ماق ) نقش کارواژه ای نیز در این زبان یافته اند.

در منابع معتبر نوشته شده قرمه واژه ایی یا فارسی یا فرانسوی است.
قرمه سبزی در اصل ترکی شده ی واژه ی غَرمَج سبزی است.
قرمه یعنی سرخ شده
اکثرا به اشتباه کلمه قیمه با کلمه قرمه هم معنی تلقی می شوند، ولی واقعیت این است که قیمه به گوشت تکه تکه گفته می شود ولی کلمه قرمه در زبان ترکی به چیز سرخ شده گفته می شود و چون اول گوشت باید سرخ شود و بعد به آن سبزی و لوبیا و دیگر مواد را اضافه کرد قرمه سبزی گفته میشود
ریزه گوشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس