قرقیهان

لغت نامه دهخدا

قرقیهان. [ ] ( اِ ) کرگران. کیکهان. صاحب الابنیه گوید: اندر روغن کلانج به کار برند، و او را کیکهان خوانند. گرم و خشک است اندر درجه اول. فالج و لقوه را سود کند و قولنج بگشاید و تب چهارم ببرد، کرگران خوانندش و کیکهان. ( الابنیة عن حقایق الادویه ).

فرهنگ فارسی

کرگران کیکهان

پیشنهاد کاربران

بپرس