قرقوس

لغت نامه دهخدا

قرقوس. [ ق ُ ] ( ع اِ ) بیابان فراخ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قَرَقوس شود.

قرقوس. [ ق َ رَ ] ( ع اِ ) زمین هامون سفت نرم ستبر بی گیاه. و گاه است که بیرون آمده است از او آب سوزنده ٔپلیدی که گویا پاره ای آتش است و بلند و آرمیده میباشد. ( شرح قاموس ). بیابان فراخ درشت تابان بی گیاه برآمدنگاه آب گرم پلید، گویا پرکاله آتش است. || کلمه ای است که بدان بزغاله ای را وقت توبره نمودن خوانند، و نیز سگ را بدان خوانند. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس