قرقار

لغت نامه دهخدا

قرقار. [ ق َ ] ( ع اِ ) بانگ شتر و کبوتر. || اسم است قرقرة را. || نوعی از آوند. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

قرقار. [ ق َ قا رِ] ( ع اِ فعل ) آواز بکن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). اسم فعل است بمعنی امر، و آن شاذ است ، چه از رباعی مجرد بنا شده است. ( اقرب الموارد ). و این کلمه معدول از قرقر بمعنی صوت است ، و از رباعی جز لفظ قرقار وعرعار لفظ دیگری معدول نشده است. ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بانگ شتر کبوتر کبوتر بغدادی : زاغ پاسرخ و تهو باشد و دراج سفید اردهی فاخته و مخلفهای قرقار . ( بسحاق اطعمه . استانبول ۱۱ )
بانگ شتر و کبوتر یا اسم است قرقره را .

پیشنهاد کاربران

بپرس