قرض کردن


برابر پارسی: وام گیری، وام خواهی

معنی انگلیسی:
borrow, to borrow

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بوام گرفتن چیزی از کسی عاریه گرفتن .

مترادف ها

loan (فعل)
قرض کردن، عاریه دادن

borrow (فعل)
اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن

فارسی به عربی

قرض
استلاف

پیشنهاد کاربران

به وام بردن ؛ به عاریت گرفتن. قرض کردن. وام کردن :
هر شب قبای مشرقی صبح را فلک
نور از کلاه مغربی او برد به وام.
خاقانی.

بپرس