فرهنگ فارسی
مترادف ها
قرض کردن، عاریه دادن
اقتباس کردن، قرض گرفتن، وام گرفتن، قرض کردن
فارسی به عربی
استلاف
پیشنهاد کاربران
به وام بردن ؛ به عاریت گرفتن. قرض کردن. وام کردن :
هر شب قبای مشرقی صبح را فلک
نور از کلاه مغربی او برد به وام.
خاقانی.
هر شب قبای مشرقی صبح را فلک
نور از کلاه مغربی او برد به وام.
خاقانی.