قرصعه

لغت نامه دهخدا

( قرصعة ) قرصعة. [ ق َ ص َ ع َ ] ( ع مص ) نشستن و دیر ماندن در خانه. گویند: قرصعت المراءة فی بیتها قرصعةً؛ نشست و دیر ماند در خانه. ( منتهی الارب ). || ترنجیدن و در هم شدن. || نهفته گردیدن. || به سستی خوردن. || تنها خوردن به ناکسی. || نبشتن کتاب را. || رفتاربد رفتن زن در راه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس