قرص و قایم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
قرص و قایم. [ ق ُ ص ُ ی ِ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) محکم و استوار.
( ( سگ را به خانه من آوردند با خانه چوبی قرص و قایمش و ظرف های آب و خوراکش و پلاسش. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )
( ( سگ را به خانه من آوردند با خانه چوبی قرص و قایمش و ظرف های آب و خوراکش و پلاسش. ) ) ( صادق چوبک ، آتما سگ من )