قرشوی
لغت نامه دهخدا
قرشوی. [ ق َ ش َ وی ی ] ( اِخ ) مولاناسعدالدین. مقتدای خلق نسف بودند. ( انیس الطالبین ).
قرشوی. [ ] ( اِخ ) عطأاﷲبن محمد، مکنی به ابوالحسن و ملقب به معین الدین. از دانشمندان است. او راست : مختصرالمقال علی شرح الفقه الاکبر ( از ابوحنیفه )، که در قازان در 1890م ، در 182 صفحه به چاپ رسیده است. ( معجم المطبوعات ج 2 ستون 1503 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید