قرحه

/qorhe/

مترادف قرحه: جراحت، قرح

معنی انگلیسی:
ulcer, ulceration

لغت نامه دهخدا

( قرحة ) قرحة. [ ق ُ ح َ ] ( ع اِ ) ریش. ج ، قروح. تفرق اتصالی که ریم کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

زخم، ریش، جراحت، آبله
( اسم ) یک قرح ۱ - زخم ریش ۲ - آبله .

فرهنگ عمید

۱. زخم، ریش، جراحت.
۲. (پزشکی ) آبله.

دانشنامه عمومی

قرحه (عکار). قرحه ( به عربی: قرحة ) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان عکار واقع شده است. [ ۱]
عکس قرحه (عکار)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

ulcer (اسم)
ریش، زخم، زخم معده، قرحه

فارسی به عربی

قرحة

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
ترکیب: ( اسم ) [عربی: قرحَة] [قدیمی]مختصات:الگوی تکیه: WSنقش دستوری: اسمآواشناسی: qorheمنبع: فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
لغت نامه دهخدا
قرحهقرحهقرحهقرحهقرحه
قرحه واژه ای تورکی است که قرت بوده و به چم زخم می باشد دیوان الغات تورک ص 287 س 4 جلد 1 تصحیح استاد دبیر قیاسی
زخم، ریش، جرح