قرباقی

لغت نامه دهخدا

قرباقی. [ ق َ رَ قی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قرباقة. ( معجم البلدان ). رجوع به ماده قبل شود.

قرباقی. [ ق َ رَ ] ( اِخ ) عباس ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به قرباقی. از شاعران بزرگ است. ( معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس