قرب

/qorb/

مترادف قرب: بها، قدر، مرتبه، منزلت، جوار، نزدیکی، خویشاوندی، خویش، قرابت

معنی انگلیسی:
esteem, worth

لغت نامه دهخدا

قرب. [ ق ُ ] ( ع مص ) نزدیک شدن. نزدیک گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: قَرُب َ منه قرباً و قُرباناً. ( منتهی الارب ).

قرب. [ ق ُ ] ( ع اِمص ) خویشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِ ) تهیگاه. ( منتهی الارب ). از زیر تهیگاه تا تنگ جای. ( ناظم الاطباء ). || نرم جای شکم. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || مرتبه و منزلت. ( آنندراج ) :
این همه لاف که در قرب نظیری میزد
دیدمش برسر آن کوی عجب خواری بود.
نظیری ( از آنندراج ).
|| ( اِمص ) همسایگی و همجواری. || ( ص ) نزدیک. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) نزدیکی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) :
در شوق رخ تو بیشتر سوخت
هر کو به تو قرب بیشتر داشت.
عطار.
|| ( اصطلاح صوفیه ) در برابر بُعد. نزدیکی بنده به حق است از راه مکاشفه و مشاهده. مؤلف مجمع السلوک گوید: قرب نزد صوفیه عبارت است از قرب عبد به حق سبحانه و تعالی بوسیله مکاشفه و مشاهده ، و بُعد عبارت است از دوری عبد ازمکاشفه و مشاهده. و در خلاصة السلوک آمده است : قرب انقطاع از غیر خداست. و گویند طاعت است. و نیز گویند قرب آن است که دل به محبوب نزدیک باشد. در تحفه مرسله آمده : قرب بر دو نوع است : 1- قرب نوافل ، و آن زوال صفات بشری و ظهور صفات ربوبی است بر بشر به طوری که بتواند به اذن حق زنده گرداند و بمیراند و مسموعات رااز دور بشنود و مبصرات را از دور ببیند، و این معنی فناء صفات است در صفات حق تعالی که نتیجه و ثمره نوافل است. 2- قرب فرائض ، و آن فناء کلی عبد است به طوری که هیچ موجودی حتی وجود خود را نبیند و در نظر او جز وجود حق نباشد و این معنی فناء فی اﷲ و ثمره فرائض است ، پس بر این تقدیر قرب فرائض اَتَم و اکمل باشد. و در ترجمه صحیح بخاری آمده که از کلام دیگر اصفیا معلوم میشود که قرب نوافل اکمل است ، چرا که قرب فرائض نزدشان عبارت است از آنکه بنده آلة میباشد و حق ،فاعل ، چنانکه حدیث : ان اﷲ ینطق علی لسان عمر، مشیر است به این. و قرب نوافل عبارت است از اینکه حق سبحانه آلة میباشد و بنده فاعل. چنانکه حدیث : و لایزال عبدی یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فکنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها، مشیر است به این - انتهی... و عبداللطیف در شرح مثنوی قرب فرائض را به این معنی نیز هم بر قرب نوافل تفضیل داده و گفته که قرب فرائض که عبارت است از آنکه حق فاعل باشد و بنده آلة، رفیع است از قرب نوافل ، چه قرب نوافل آن است که بنده فاعل باشد و حق آلة و از فاعلیت حق تا بنده تفاوت ظاهر است ، چه نسبت خاک را با عالم پاک - انتهی. و لکل وجهة، کما لایخفی. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نزدیک شدن ، ن دیکی، خلاف بعد
۱ - ( مصدر ) نزدیک شدن مقابل بعد ۲ - ( اسم ) نزدیکی مقابل بعد ۳ - خویشی خویشاوندی ۴ - ( اسم ) مرتبه منزلت : این همه لاف که در قرب نطیری می زد دیدمش بر سر آن کوی عجب خواری بود . ( نظیری ) .
جمع قربه

فرهنگ معین

(قُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) نزدیک شدن . ۲ - (اِمص . ) نزدیکی .

فرهنگ عمید

= قربه
۱. نزدیک شدن.
۲. نزدیکی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَحْجُوبُونَ: آنانکه در حجاب و پرده قرار گرفته اند (مراد از محجوب بودن از پروردگارشان در روز قیامت محروم بودنشان از کرامت قرب و منزلت او است ویا محجوب بودن از رحمت خداست ومعنایش این نیست که از معرفت خدا محجوبند ، چون در روز قیامت همه حجابها برطرف میشود ، یعنی همه ...
تکرار در قرآن: ۹۶(بار)
نزدیکی. و آن به تصریح راغب چند قسم است: 1- قرب مکانی. مثل . به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران می‏گردید مراد نهی از خوردن است به دلیل . و گرنه می‏فرمود«فَقَرَّ با مِنْها فَبَدَتْ...» ولی نهی به لفظ «لا تَقْرَبا» ابلغ از «لا تَأْ کُلا» است مثل . 2- قرب زمانی. مثل . . . 3- قرب نسبی. مثل . . . 4- قرب مقام و منزلت. مثل . . و مثل قول فرعون که به ساحران گفت: . 5- قرب رعایتی مثل . ولی شاید مراد از قرب در این آیه لزوم و نظیر آن باشد که احسان و نیکوکاری رحمت خدا را لازم و حتمی می‏کند. **** قریب: از اسماء حسنی است و سه بار در قرآن مجید آمده است: . . . قریب و نزدیک بودن خدا معنوی است نه زمانی و مکانی، مثل محیط بودن خدا به هر چیز . . لازمه محیط بودن نزدیک بودن به هرچیز است، شاید از این جهت طبرسی در ذیل آیه اول فرموده: این دلیل لامکان بودن خداست وگرنه به هر مناجات کننده نزدیک نبود صدوق رحمه الله در توحید قریب را جواب دهنده معنی کرده و جمله «اُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ» را موید قرارداده و نیز عالم بوساوس قلوب گفته به قرینه . ولی آنچه قبلا گفته شد نه نظر نگارنده بهتر می‏رسد. *** لازم است به چند آیه توجه کنیم: 1- . قربات جمع قربت است یعنی: انفاق و دعاهای رسول را پیش خدا مایه تقرب می‏داند بدان که آنها برای آنان مایه تقرب است. 2- . ظاهرا الف و لام در «القربی» عوض از مضاف الیه است و تقدیرآن «قربای» می‏باشد یعنی از شما برای تبلیغ رسالت مزدی نمی‏خواهم مگر دوستی خویشان و اهل قرابتم را، استثنا ظاهرا متصل و «اجراً» نکره در سیاق نفی مفید عموم است یعنی هیچ مزدی جز این مزد نمی‏خواهم «قربی» در این صورت یا مصدر به معنی فاعل است به معنی قریب و یا در آن چنانکه کشاف گفته اهل مقدر است یعنی «اهل قربای». در آیه دیگر آمده . در این آیه هم اتخاذ سبیل به سوی خدا اجر شمرده شده، چون در این آیه نیز «مِنْ اَجْر» نکره در سیاق نفی ومفید عموم است لذا باید مودت قربی و اتخاذ سبیل هر دو یکی باشند و گرنه معنی دو آیه قابل جمع نخواهد بود از اینجاپی می‏بریم که مودت قربی به معنی دوست داشتن و پیروی از آنهاست و مودت بدین معنی همان اخذ سبیل به طاعت خداست، پس پیروی از ذی‏القربی که اهل بیت علیهم السلام باشند رفتن راه خداست و چون این پیروی در واقع به نفع پیروان آنهاست لذا در آیه دیگر آمده: . بگو آنچه از اجر خواستم بر له شماست مزد من فقط بر عهده خداست یعنی پیروی ذی القربی که عبارت اخرای اتخاذ سبیل به سوی خداست به سود شماست. اینکه درباره آیه اول با استناد به دو آیه بعدی گفته شد از هر حیث درست و مطابق روایات نیز هست، در این باره وجوه واقوال رکیکی نیز نقل شده که احتیاجی به نقل آنها نیست. در مجمع البیان از امام سجاد و باقر و صادق علیهم السلام و سعید بن جبیرو عمروبن شعیب نقل شده که معنی آیه این است: این که قرابت و عترت مرا دوست بدارید و حق مرادر باره آنها مراعات نمایید. ایضاً نقل کرده چون آیه «قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهَ اَجْراً...» نازل شدگفتند: یا رسول الله اینان کیستند که خدا ما را به مودت آنها امر کرده فرمود: علی و فاطمه و فرزندان آنهاست «قالَ عَلِیٌ وَ فاطِمَةَ وَ وَلَدُهُما» این حدیث در کشاف به لفظ «عَلِیٌ وَ فاطِمَةَ وَ ابْناهُما» نقل شده است و نیز در تفسیر بیضاوی، احیاء المیت حدیث 2، و اتحاف شبراوی ص 18 و ابن حجر در صواعق ذیل آیه فوق و ده‏ها کتاب دیگر نقل شده است. اگر گویند: سوره شوری مکی است و آن وقت علی و فاطمه علیهماالسلام باهم ازدواج نکرده بودند و اولاد نداشتند چطور این روایت صحیح تواندبود؟ گوییم: اگر ثابت شود که سوره مکی است. دلیلی بر مکی بودن آیه نداریم چه مانعی دارد خود سوره مکی باشد و این آیه مدنی توضیح مطلب را در این کتاب ذیل لفظ«قُرْآن» فصل سوره‏های مکی و مدنی مطالعه فرمایید.

دانشنامه آزاد فارسی

قُرْب
(در لغت به معنای نزدیکی) اصطلاحی دینی و عرفانی. نزدیکی میان بنده و خداوند که نتیجۀ بالارفتن بنده در مراتب وجود و نزدیکی حقیقی به مبدأ هستی است. بنابراین قرب به معنای نزدیکی زمانی و مکانی نیست هم چنانکه مفهومی اعتباری و قراردادی نیز نیست بلکه امری حقیقی است که در سایۀ صعود به مدارج کمال و عروج به مراتب معنوی حاصل می شود. همچنین، قرب امری دارای مراتب است و یک نقطه نیست و هرچه بنده در مدارج قرب بالاتر رود، باز مراتب دیگری هست که می تواند با سعی و تلاش در مسیر کمال به آن دست یابد و به سرچشمه کمال نزدیک تر شود. عارفان را عقیده بر این است که بندۀ مقرب باید به حدّی از وارستگی از خود برسد که گناهی به مقام قرب خود نداشته باشد، و حتی متوجه آن نباشد، چه همین رؤیت، حجابی است که بنده را از ساحت معبود دور می سازد. عالی ترین مرتبه از مراتب قرب همان مرتبۀ قابَ قوسَین است که در قرآن کریم دربارۀ پیامبر (ص) از آن سخن رفته است.

مترادف ها

esteem (اسم)
نظر، شهرت، اعتبار، قدر، عزت، قرب، رعایت ارزش

پیشنهاد کاربران

قُرب در زبان عربی مصدر یا فعل است به معنای نزدیک شدن یا بودن. قریب یعنی نزدیک، قریب به یقین به معنای نزدیک به یقین. قرابت صفت است به معنای نزدیکی و نزدیکی جوئی . مُقرّب یعنی نزدیک به رب و مقربین درگاه به معنای نزدیکان به درگاه. در عوض غریب و غُربت به معنای دور و دوری. بهر حال آنانیکه به فکر نزدیک شدن به خدا هستند، آنانیند که خود را جدا و بریده شده از خدا می پندارند. چنین انسان هائی معمولا پیرو یکی از ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) می باشند و هنوز به ریشه، اصل، علت و دلیل احساس و پندار و خیال بریدگی و جدائی خود از خدا پی نبرده اند. بر اساس مندرجات تورا ( تورات ) و قرآن، آدم و حوا در باغچه بهشت تحت عنوان اِدِن و عدن ( Eden ) گویا برخلاف دستورات اکید آقا یا سرور دنیا یعنی یَهوَه ی قوم یهود و آقا یا سرور یا پدر آسمانی اقوام مسیحی و نور سماوات و الارض یا الله قوم عرب و اقوام مسلمان، از میوه درخت ممنوعه ی شناخت و تمیز قائل شدن بین خوبی ها و بدی ها به تحریکات یا وسوسه های شیطان در قالب یک مار، تغذیه نموده که موجب خشم و غضب خدایان اشاره شده قرار گرفته و متعاقب آن از آن باغچه و پیشگاه به بیرون طرد یا رانده شده و به روی کره زمین تبعید گردیده اند. پیروان این سه دین به اصطلاح الاهی - آسمانی - وحیانی و توحیدی به ویژه در سطوح پیشوائی و مرجعیت تقلید خود و کلیه ی افراد انسانی را از نسل بابا آدم و ننه حوا می پندارند و آنان را ابوالبشر و اُم البشر می نامند و از پیشوند حضرت هم استفاده می کنند. جای شگفت و تعجب اینست که تاکنون بیدار نشده و واقف و آگاه نگردیده اند که چرا وقت و انرژی حسی و فکری و خیالی خود و پیروان را در روند قرب به خدا تلف نموده و می نمایند. در این زمینه حقیقت ژرف تر و برتر اینست که دو داستان مبدئی - بنیادی این سه دین ابراهیمی؛ یعنی یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا دو افسانه خیالی - اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ( اول موسا و سپس محمّد ) ابلاغ و نجوا و زمزمه نگردیده. خدای حقیقی و واقعی موجودیست بیکران و بینهایت و لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. اما یهوه و پدر آسمانی و الله فقط نام و کلمه اند در زبان و خط و نه خود خدای حقیقی و واقعی. حتا در خود قرآن اشاره شده که اندازه ی بهشت به وسعت آسمان هاست که بطور پنهانی ( یا در ضمیر ناآگاه ) رد کننده داستان باغچه ی بهشت موسا و خود محمّد می باشد. از طرفی دیگر درگاه، بارگاه و یا پیشگاه خدای حقیقی و واقعی بیکران یا بینهایت می باشد و لذا خارج یا بیرون ندارد طوریکه که موجودی بتواند به آنجا طرد و تبعید گردد. خدای حقیقی و واقعی هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از محتوا و محیط هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار و در محتوای هرکدام از آنها دارای هفت سیما یا چهره و یا جمال و جلال کلی می باشد بصورت هفت سامان یا نظام کلی کوانتمی در قالب هفت عالم یا دنیا به شکل آسمان ها و زمین های هفتگانه و هرآنچه که بین آنهاست. لذا هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد منجمله موجودات خیالی - اوهامی تحت نام های زتان یا ابلیس یا اهریمن و یا شیطان یا فرشته ی وسوسه گر بسوی بدی ها و راه های انحرافی؛ عزرائیل یا ملک الموت و یا فرشته مرگ و مامور قبض یا جدائی روح بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه ی اجل ؛ گابریئل یا جبرئیل فرشته پیام رسان از عالم غیب و آسمان به گوش سر بعضی از افراد انسانی تحت عنوان انبیاء و اولیا؛ میخائل فرشته رحمت و پخش کننده ی مَی ملکوتی بین اعضای ایل مَی خواهان در پیاله ها یا جام های بلورین و سرانجام اسرافیل یا فرشته ی صورچی یا شیپور زن در روز قیامت یا یوم الآخره با صور یا شیپور ش به شکل خرطوم فیل . همچنین موجودات خیالی - اوهامی دیگری از قبیل ارواح پاک از یک طرف و ارواح خبیثه یا ناپاک از طرفی دیگر؛ انوار و عقول مجرده؛ جن و اجنه و الا آخر. هر اندیشمند یا متفکر و خیال پرداز و تصویر سازی که خدا را غیر از ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت ( ظاهر یعنی محتوای میدان فعلیت ها و باطن به معنای محتوای میدان وسیع امکانات بالقوه ) و یا بطور کلی غیر از محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان جستجو نماید نه تنها گمراه محسوب میشود بلکه به تمام معنا گمراه می باشد. در عوض هر فرد انسانی که خود و بقیه ی موجودات زنده نباتی و حیوانی و غیر زنده را ذراتی ناچیز از هستی و وجود بیکران خدای حقیقی و واقعی بداند، در مورد خود و خدا به بیداری و آگاهی و هوشیاری و روشنائی رسیده است، در هر سطح و مرتبه و رتبه و مقام و منزلت دنیوی هم که باشد. خدای حقیقی و واقعی اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس است.
...
[مشاهده متن کامل]

آفریدگار کائنات نیافریده ست ما را بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تاکند مارا وانهم نه به سان ماریا مادر ایسا یا مریم باک راه/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گرداند و بهره مند نماید از عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش مارا/ ز بند و کمند عشق تو ای یار ای پروردگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به آسمان و دست به دعا/ کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین خال ها یا داغ های زیبا و معجزه آسا نهاده بر سر و دل و دست و پا/ این جهان چه باشد با این همه وسعت و گسترش و فراخی در بین جهان های بیشمار/ جز قطره ی ناچیزی جاودانه گرفتار در بطن هستی و وجود بیکران و بینهایت آفریدگار/.

نزدیک شدن دو چیز هم جنس و مانند هم
و نیز دو چیز که ارزش برابر دارند
در خراسان . نیشابور به معنی ارزش و بها است
مثلا چیزی بی قرب شده یعنی بی ارزش شده
نزدیک شو
نزدیکی
نتیجه و حاصل تقوا قرب است
محبوب نزد پروردگار

بپرس