قرایح

فرهنگ فارسی

جمع قریحه
( اسم ) ۱ - طبیعت طبع ۲ - ادراک اندر یافت ۳ - طبع شعر و نویسندگی : تا کسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش درو پوشم .جمع : قرایح ( قرائح ) قریحه خراشیدن . ( مصدر ) بقریحه خود فشار آوردن : متکلفی خاطر رنجانیده است و قریحت خراشیده .

فرهنگ معین

(قَ یِ ) [ ع . قرائح ] (اِ. ) جِ قریحه .

فرهنگ عمید

= قریحه

پیشنهاد کاربران

بپرس