قراویح

لغت نامه دهخدا

قراویح. [ ق َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قِرْواح.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زمین آفتاب رویه. ( آنندراج ). قَراوِح. رجوع به قرواح شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس