در جنگ روبروی رخسار چون فرنگش
خطش سیاه هندو خالی سیه قراول.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
|| دانه آهنی که بر لب بندوق باشد، تفنگچی در وقت سر دادن نظر بر آن دارد، و آن را به فارسی مگس گویند. ( آنندراج ). کلیم در وصف بندوق گوید : به لب قراول زیباش دلنشین خالی است
که دیده بانش از اوچشم برنمیدارد.
|| کسی که سیاهی ببیند. || دیده بان. || میرشکاری که صید را از دور ببیند. ( آنندراج ).
قراول. [ ق َ وُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 4000 گزی جنوب کلاله. موقع جغرافیایی آن دشت معتدل مالاریائی است. سکنه آن 605 تن است. آب آن از رودخانه دوچای و محصول آن برنج ، غلات ، حبوبات ، تریاک ، لبنیات ، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان مختصر بافتن پارچه ابریشمی و نمدمالی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).