قرانیا

لغت نامه دهخدا

قرانیا. [ ق َ ] ( معرب ، اِ ) درختی است کوهی. برش همچو زیتون قابض است و مجفف و مدمل جهت ریشهای بزرگ و پرگوشت کننده زخمهای ریزه. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). نام درختی کوهی که میوه آن سرخ وقابض است. ( ناظم الاطباء ). نام درختی است بزرگ ، و آن در کوههای سردسیر روید. برگ آن مانند برگ آزاددرخت و میوه آن شبیه به زیتون باشد لیکن درازتر از زیتون است و چون برسد سرخ شود. اسهال را بغایت نافع است. ( برهان ). درختی است بزرگ در کوهستان سردسیر روید و ورق وی مانند ورق زیتون آزاددرخت بود و ثمر وی مانند زیتونی دراز و چون نارسیده بود سبز بود و چون رسیده گردد سرخ گردد مانند خون ، و آن را خورند و در طعم وی عفوصتی تمام بود و طبیعت آن گرم و قابض بود و موافق اسهال شکم و قرحه امعاء بود و چون در طبخ کنند و بخورند و در نمک آب نهند مانند زیتون و رطوبتی که از ورق وی چون تر بود حاصل گردد بسوزانند و بر قوبا مالند نافع بود. ( از اختیارات بدیعی ). زقال اخته است. ( تحفه حکیم مؤمن ). راهن. آل. سرخک. قرنوس. طاقدانه.

پیشنهاد کاربران

بپرس