قرال

لغت نامه دهخدا

قرال.[ ق َ ] ( ترکی ، اِ ) رئیس. ( استینگاس ) ( ناظم الاطباء ). || پادشاه. ( استینگاس ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فرمانده. ( ناظم الاطباء ). || سردار. || مهتر قوم. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

رئیس یا پادشاه

پیشنهاد کاربران

کشور
سرزمین
مملکت
پادشاهی
. . . با بیست نفر از دیگر بزرگان و ایلچیان قرال ها به دیدن صاحبی ایلچی آمدند. . .
سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه

بپرس