قراضه

/qorAze/

مترادف قراضه: ریزه، اسقاط، فکسنی

برابر پارسی: شکسته، فرسوده، لَتُپاره

معنی انگلیسی:
beaten, decrepit, dilapidated, disreputable, old, ramshackle, rattletrap, shabby, superannuated, junk, scrap, boneshaker, beat-up, clapped-out, dumpy, ropy, clunker, gnawing, scrap(metal), filings, worn-out, cranky

لغت نامه دهخدا

( قراضة ) قراضة. [ ق ُ ض َ ] ( ع اِ ) ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
آن غنچه های نستر بادامه های قز شد
زرّ قراضه در وی چون تخم پیله مضمر.
خاقانی.
آن یکی پا نهاده بر سر گنج
وین ز بهر یکی قراضه به رنج.
نظامی.
فروریخت زر او یک انبان نخست
قراضش قراضه درستش درست.
نظامی.
از شادی آن قراضه ای چند
گویی که منم جهان خداوند.
نظامی.
همه عمرش درمی در کف نبوده و قراضه ای در دف. ( گلستان ). || در اصل لغت ریزه هر چیز است که از مقراض قطع شده بر زمین افتد. ( آنندراج ). مانند قراضه جامه یا زر. ( از اقرب الموارد ). || قراضه مال ؛ ردی و پست آن. ( از اقرب الموارد ).

قراضة. [ ق ُ ض َ ] ( اِخ ) دژی است به یمن از ابن بُلَیْدَم قُدَمی. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

ریزه های فلزکه هنگام بریدن یاتراشیدن آن می ریزد، هرچیزفلزی شکسته وخرده ریزه
( اسم ) ۱ - ریزه های زر و سیم و جز آن که وقت تراشیدن بر افتد ۲ - ریزه هر چیز که از مقراض قطع شده بر زمین افتد .
دژی است بیمن از ابن بلیندم قدمی

فرهنگ معین

(قُ ض ) [ ع . قراضة ] (اِ. ) ۱ - براده های فلز که هنگام تراشیدن می ریزد. ۲ - هرچیزی که از شکل درآمده و خراب شده باشد.

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] ویژگی هر چیر مستعمل و از کار افتاده.
۲. (اسم ) زر و سیم و پول اندک.
۳. هر چیز فلزی شکسته و خرده ریزه.
۴. (اسم ) ریزههای فلز که هنگام بریدن یا تراشیدن آن می ریزد.

فرهنگستان زبان و ادب

{scrap} [مهندسی محیط زیست و انرژی] محصولاتی که عمر مفید آنها تمام شده است

واژه نامه بختیاریکا

بوراق؛ لقاره؛ لگاره

دانشنامه عمومی

قراضه یا اوراق به قطعاتی فلزی گفته می شود که به علت اصطکاک، شکستگی، پوسیدگی یا هر تغییر فیزیکی یا شیمیایی دیگر حالتی غیرقابل استفاده به خود گرفته اند. این قطعات را قراضه فلز یا ضایعات فلزی نیز می گویند. برخی از این قراضه ها توسط کارخانه هایی که با فلزات سر و کار دارند، تولید می شود. برای مثال، یک قطعهٔ آلومینیومی یا آهنی یا حتی شمش در کارخانه تولید می شود، اما بررسی ها نشان می دهد که کیفیت لازم را ندارد و عملاً به درد نمی خورد. پس آن قطعه یک قراضه است و قابل استفاده نیست، مگر این که بازیافت شود. بعضی دیگر از قراضه های فلزی همان قطعات شکستهٔ خودرو، ابزار، لوازم مختلف، نخاله های ساختمانی و مانند آن هستند. مردم این قراضه ها را جمع آوری کرده و به مراکز خاصی می فروشند. [ ۱]
انواع متعددی از قراضه های مختلف وجود دارد. وقتی انواع آن را بر حسب تفاوت در جنس طبقه بندی می کنیم، دسته های زیر از قراضه ها را می توان از هم تفکیک نمود:
• قراضه فولاد
• قراضه آلومینیوم
• قراضه آهن
• قراضه مس
• قراضه گالوانیزه
• قراضه چدن
• قراضه آلیاژها
• قراضه برنجی
• قراضه سرب
• قراضه طلا
• قراضه نقره
• قراضه نیکل
• قراضه تیتانیوم
• قراضه تنگستن[ ۲]
برخی از کسب و کارها به طور مستقیم قراضه های فلزی را جمع آوری کرده و از مردم یا صنایع می خرند. سپس حجم عظیم قراضه هایی که جمع آوری شده را با ماشین آلات جداسازی انواع ضایعات، از هم تفکیک کرده و دسته بندی می کنند. برای مثال، همهٔ ضایعات آهن، یک شکل و همگن نیستند. لازم است بر حسب میزان آهن موجود در آنها، میزان چگالی و ابعادشان درجه بندی شوند. بعد از درجه بندی، قراضه های انواع فلزات را به دست کارخانه های ذوب و بازیافت می رسانند. این کارخانه ها قطعات ضایعاتی را وارد کوره های ذوب کرده و آن ها را با دمای بسیار بالایی ذوب می کنند. فایدهٔ ذوب این ضایعات در بازیافت فلز است. یعنی با ذوب ضایعات آلومینیومی، مجدداً آلومینیوم می سازند و با ذوب ضایعات مسی، قطعات جدید مسی ساخته می شود. این مساله اهمیت بسیار زیادی در اقتصاد کشور و حفظ منابع طبیعی یا معادن سنگ فلزات دارد. در کنار این مساله که از انباشت قراضه که سبب آسیب رساندن به محیط می شود، جلوگیری می کند. [ ۳]
عکس قراضه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

لکنتی

مترادف ها

mammock (اسم)
برش، ذره، پاره، ریزه، قراضه، دم قیچی

scrap (اسم)
نزاع، جنگ، تکه، پاره، اشغال، اوراق، ته مانده، قراضه، ماشین الات اوراق

rattletrap (اسم)
قراضه

فارسی به عربی

نفایة

پیشنهاد کاربران

لکنته. [ ل َک َ ت َ / ت ِ ] ( ص ) لکنت. لکنتی. چهارپای و یا دَدِ پیر و موی ریخته و ضعیف شده. کلته. فرسوده. شکسته. در تداول عوام ، پیر و لاغر و مردنی. || صفت آلتی یا چیزی فرسوده و ازکارافتاده ، چون : ساعت و شمشیر و آفتابه و کارد و چاقو و کالسکه و درشکه و جز آن.
لکنتی
Scrap
Run - down
Junked
Battered
تفاله
ramshackle
کهنه و کم
هرچیز کوچک و ناچیز
هو
ریزه زر و سیم.
منبع: غیاث اللغات.

شلو پاته، نابود شده ، زشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس