قراصیا

لغت نامه دهخدا

قراصیا. [ ق َ ] ( معرب ، اِ ) قراسیا. ( ناظم الاطباء ).بمعنی قارآسیا باشد که آلوبالو است و آن را آلی بالی و آلوی ابوعلی نیز گویند و آن سه قسم باشد شیرین و ترش و عفص. شیرین آن شکم براند و ترش آن تشنگی را فرونشاند و عفص آن شکم ببندد و معرب آن جراسیا است و بجای صاد سین مهمله نیز آمده است. ( از برهان ) ( آنندراج ). قراصیا اسم رومی است و به عربی حب الملوک و به فارسی آلوبالو نامند و گیلاس قسم شیرین اوست و آلوبالودر دوم سرد و در اول خشک و قابض و مسکن تشنگی و حدت خون و صفرا و مقوی معده و رافع غثیان و التهاب و دانه او را چون شیره گرفته با عشر آن رازیانه بنوشند جهت سنگ مثانه و حرقةالبول بی عدیل و خشک او قابض تر وچون مغز دانه او را با پنبه کهنه نرم کوفته فتیلهای باریک ساخته در احلیل بگذارند رافع جراحت مجاری بول و منتفی بول المدة و حرقةالبول است و گیلاس در اول سرد و تر و ملین طبع و سریعاستحال به خلط غالب و محرک باه محرورین و بعد از طعام مورث شجمه و مضعف معده و جهت خشونت حلق و شش مفید است و مصلحش جوارشات و صمغ هر دو گرم و خشک و جالی و مغری و در قطع سرفه مجرب و مقوی باه و مفتت حصاة و محرک اشتها و رافع خشونت حلقوم و التیام دهنده زخمهای باطنی و ضماد او جهت نیکوئی رخسار مؤثر و اکتحال آن مقوی بصر و رافع جرب چشم و قدر شربتش یک مثقال است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
به پارسی آلوبالو گویند آنچه حُلو است گرم و تر است در دوم معده راست کند و شکم براند و نعوظ آرد و غذا را فاسد گرداند و آنچه ترش است سرد و خشک است در دوم تشنگی بنشاند و شکم ببندد و آنچه عفص است سرد و خشک است در اول طبیعت را قبض کند و مرطوب مزاج را سودمند آید. حامض بارد،یابِس مُلین الطبع و صمغه یقوی البصَر. و شرب مثقال منه معالشراب یُفتت الحصاة. ( بحر الجواهر ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) آلبالو .

پیشنهاد کاربران

بپرس